شناسه: 355530

وصیت نامه شهید بابک عطاریان

با سلام و درود به یگانه منجى عالم بشریت مهدى موعود (عج) و نائب بر حقش امام امت خمینى بت‌شكن و با سلام و درود به شهداى اسلام از هابیل تا آخرین شهید راه اسلام به خصوص شهداى كربلاى پنج و باز با سلام و درود به خانواده‌هاى شهدا كه تنها ثمره زندگیشان را با قلبى پاك و خلوص نیت به خداوند متعال تسلیم نمودند و سلام و درود به كسانى كه مال و جان و هستى خودشان را نادیده گرفتند و تنها مقصدشان را اسلام و خداوند متعال قرار داده‌اند. پدر و مادر عزیزم، سلام عرض مى‌نمایم و امیدوارم كه مثل همیشه در زندگى موفق و موید بوده باشید، الان كه دست به قلم برده‌ام ساعت 8:29 دقیقه شب و در تاریخ، 1365/10/23 است كه لازم دیده‌ام وصیت‌نامه‌اى بنویسم كه به گفته پیغمبر هر كس وصیت نكرده باشد و از دنیا برود نادان از دنیا رفته است و به این دلیل كه در ساعت 10 شب عملیاتى در پیش است كه اگر خداوند بخواهد ممكن است به مقام رفیع شهادت نائل گردم و چه بهتر این كه دو كلمه‌اى سخن گفته باشم. پدر و مادر عزیزم، اگر من شهید شدم به خدا قسم راضى نیستم كه كسى در مراسمم گریه بكند و اگر هم گريه كرد براى امام حسین (ع) باشد كه او تنها بود و تنها در میدان جنگ سینه سپر مى‌كرد و باز به هیچ وجه راضى نمى‌باشم كه مراسمم را سنگین برگزار كنید، در مراسم لباس سیاه به تن نكنید زیرا من نمرده‌ام بلكه شهید شده‌ام. و باید شما اى پدر و مادر عزیزم، خوشحال باشید كه پسرتان در بستر نمرد بلكه در حال جنگ در راه خداوند، ممكلت و ناموس كشته شد و این را مى‌دانید چه بهتر این كه انسان روزى به دنیا آمده و روزى هم از دنیا مى‌رود و در هنگام مرگ چیزى در دست داشته و بى‌فایده در دنیا زندگى نكرده باشد، چه بهتر انسان در راه هدفى بزرگ به نام اسلام كشته شود و بویى از مسلمانیت برده باشد و آزاد و آزاده زندگى كند و تن به ذلت ندهد. به خدا قسم افتخار بزرگى است كه به جبهه آمده‌ام و حقیقت را با چشمى باز مى‌بینم و دلم مى‌خواهد خداوند نیز چشمى بازتر نصیبم بفرماید تا جزء لشگر امام زمان (عج) قرار گیرم . مامان جان، فرصتى در میان نيست كه رویت را ببوسم و از نزدیك به شما بگویم كه لایق این همه زحماتى كه برایم كشیده‌اى نبوده‌ام و تا ابد شرمسار هستم كه نتوانسته‌ام حتى یك لحظه دل شما را از خودم راضى نگه دارم و كمكى به شما كرده باشم، امیدوارم كه من را حلال كنید كه در آن دنیا راحت باشم. باباجان، خیلى دلم مى‌خواست كه حرف هاى شما را زودتر آویزه گوش مى‌كردم و بهره مى‌گرفتم شما باید بدانید كه هر كارى مى‌توانسته‌اید براي من كرده‌اید و این من بوده‌ام كه كوتاهى مى‌كرده‌ام و امیدوارم كه مرا ببخشید و راضى باشید از من. از برادرانم مازیار و آرش مى‌خواهم كه درس بخواندند و به انقلاب و اسلام خدمت كنيد چون كه آنها در آينده اعضاى این مملكت هستند و این مملكت روى آنها سرمایه‌ریزى مى‌كند و نباید حتى یك لحظه غفلت بكنند كه دیگر جاى جبران نیست. مازى جان، تو باید در خانه كارى كنى كه كمبود من را احساس نكنند و كارى كنى كه بچه‌های ديگر از تو یاد بگیرند و سرمشقى باشى براى آنها كه دیگر پسر بزرگى شده‌اى و همه چیز مى‌فهمى و حتى عاقل‌تر از من نیز هستى. هایده جان، امیدوارم كه اگر بدى از من دیده‌اى به بزرگى خودت ببخشى و زندگى خوب و خوشى با احمد آقا در پیش داشته باشى و تا ابد یار و یاور همدیگر باشید. به همگى آشنایان و دوستان سلام من را برسانید و بگوئید كه اگر طلبى دارند از خانه دریافت كنند، كه من مدیون كسى نباشم. دایى جان امیدوارم كه حالت خوب بوده باشد و گلایه‌اى از دست من نداشته باشى، شما مثل یك دوست و برادرى بزرگ براى من بوده‌اى و راجع به زحماتى كه براى من كشیده‌اى بسیار سپاسگذارم و امیدوارم كه من را حلال كنى و خرده‌اى از من نگیرى، به مامان بزرگ بگو كه من او را بیشتر از جانم دوست داشتم و همیشه دوست داشتم كه او را از خودم شاد نگه دارم حالا اگر كوتاهى كرده‌ام ببخشید. دیگر سرتان را درد نمى‌آورم قربان همگی شما بابك. هرچه كه من دارم در اختیار پدر و مادر عزیزم است و به خواست آنها به كسى داده مى‌شود. ساعت 15:9 دقیقه شب 23/10/1365 بابك عطاریان

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه