شناسه: 356866

وصیت نامه شهید ذبیح اله سیفی احمدآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین آمنو استعینوا بالصبروالصلاه
ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبرو مقاومت پیشه کنید...... (قرآن کریم )
با درود و سلام بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود (عج ) و نایب بر حقش امام خمینی این بت شکن زمان و امید مستضعفان جهان و یاری دهنده ستم دیدگان و درود بر رزمندگان در جبهه حق علیه باطل که جان خود را فدای اسلام و میهن می کنند و سلام بر ارواح پرفتوح شهدای اسلام ازصدرتاکنون که باخون خود درخت خشکیده اسلام را آبیاری می کنند. تا این درخت سرسبز و سربلند گردد، و درود بر خانواده های شهدا ، اسرا، مجروحین و معلولین جنگ تحمیلی که انشأا... خداوند صبر واجر عظیمی به خانوادهای آنها عنایت فرما و اینک وصیت نامه خود را آغاز می کن.
  بسم الله الرحمن الرحیم
 پروردگارا آنقدر در گناه و فساد بوده ام که اکنون قدرت اینکه قلم به دست گیرم و وصیتی را بنویسم ندارم چون معتقدم پاکان و زاهدان خدا لایق شهید شدن می باشند بارالهی زیاد در تلاش بودم تا در مسیر تو باشم و برای تو بنده ای مخلص باشم، هر چند که لطف تو شامل حالم بوده، ولی شرمنده و سرافکنده ام و امید به بخشش دارم. خدایا ای پرورش رهنده محمد، علی ، فاطمه، حسن و حسین دردمند دلشکسته ام و روحم از شدت درد می سوزدو بدان امیدم که این جان بی ارزشم را با یاریت در راه اسلام قرا دهم تا شاید برای محو شدن گناهانم کفاره ای باشد، و یا توبه ام را بپذیری و بیامرزی که در هر حال بر تو محتاجم و نا امید نیستم. زیرا بنده تو هستم و می دانم که خدای من ارحم الراحمین است. و اما پدر و مادر و برادرانم بیش از اندازه برای شماها ایجاد نارضایتی کردم و فرزندی لایق برای شماها نبودم مرا ببخشید، و از من راضی باشیدو از تمام افراد و کسانی که مرا می شناختند بخواهید که مرا ببخشند، تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد. مادر عزیزم همچون فاطمه زهرا ( س )در مقابل سختیها و گرفتاریها استوار باش هرجا که هستی و هر موقع به یاد من افتادی در ازای گریه کردن هر چه می توانی دستت را به سوی خدا بلند تر کن و خدا را شکر کن زیاد ناراحت نشو که غمگین خواهم شد. و اما پدر جان می دانم که حق فرزندی را در قبال شما انجام نداده ام به هرحال امیدوارمکه از من راضی باشید. بعد از شهادت من صبر پیشه کن و عزا نگیر بلکه خوشحال باش من افتخار می کنم که با جوانهایی هستم که فقط هدفشان نابودی دشمنان اسلام است و در خط امام هستند. اگر بدن ضعیف من هزاران تکه شود باز برایم شیرین تر از آن است که در بستر بیماری از دنیا بروم. دوست دارم با چهره خونین و بدن تکه تکه شده به درگاه الهی بروم. و اما پدر جان امیدوارم که بعد از شهادت من برسر خاکم شیرینی بدهید. چون امید داشتم که وقتی جنگ تمام می شود داماد شوم ولی خداوند نخواست که من داماد شوم، و به همین خاطر در وصیتم می گویم شیرینی بدهید و با شیرینی دهان مردم را شیرین کنید. پدر از مال و منال دنیا چیزی ندارم آنچه را هم دارم در موردش خود می توانید تصمیم بگیرید. و این تصمیم گیری را به عهده پدرم می گذارم که عمری مرا بزرگ کرد و زحمت کشید. خوب پدرجان همین قدر پولی که دارم برایم یک سال نماز و یک ماه روزه برایم بگیرید چون امکان دارد موقعی شاید یادم رفته باشد نماز بخوانم و روزه بگیرم دیگر عرضی ندارم ولی از برادرانم و خواهران و دوستان و آشنایان و اهل محل خصوصاً از همسایگان امید بخشش دارم در آخر پدرجان اگر پیکرم بدست شما رسید از شما می خواهم که پیکر در شهرستان اردکان در کنار شهیدان اردکان و در کنار سردار رشید اسلام برادرذبیح الله عاصی زاده خاکم کنید. واز شما می خواهم که تامی توانید در مسجد در هرکدام مسجد مثل در مسجد مزرعه سیف شبهای چهارشنبه و شبهای پنج شنبه دعای توسل و دعای کمیل بخوانید و به یاد تمام رزمندگان و امام باشید.
بـه جنگـی تـن بـه تــن بـا خنجر سرخ
چکـداز سینه هـامـان اختر سرخ
مسلـمـان کـی پـذیــرد ننـگ تســلیـم
نـمیـرد مــگر در سنگــر سـرخ


در آخر با همه شما خدا حافظی می کنم.
 برادر ذبیح الله سیفی مورخ 1363/12/18

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه