شناسه: 357186

وصیت نامه شهید حسن زفاک

 بسم الله االرحمن الرحیم
به نام الله پاسدار خون شهیدان
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله والئک هم الفائزون..
آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقامی بلند است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند. ضمن سپاسگزاری رب واحد و خالق مخلوقات ، محبوب محبان ، معشوق عاشقان و مجذوب خالصان و با سلام و درود بی حد و نصاب حضور مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء و نائب بزرگوار و بر حقش خورشید تابنده جماران ، امام امت خمینی کبیر و با درود بر ملت دلیر و ایثارگر ایران که اینگونه مخلصانه فرزندان خویش را نثار اسلام و قرآن می کنند. با نام خدا و با یاد خدا و بعد از حمد و ستایش به درگاه ایزد یکتا و سلام به شما عزیزان می خواستم چند کلمه ای به عنوان یک برادر کوچک با شما درد دلی.و صحبتی داشته باشم که انشاء الله همگی این بنده حقیر را خواهید بخشد.. اولاً خدا را خیلی خیلی شکرگزاری می کنم که به من توفیق آمدن به جبهه را داد و از مادرم هم تشکر فراوان می نمایم که به من اجازه آمدن به این دانشگاه کربلا که هر روز خون دهها علی اکبر و قاسمها می ریزد و به ما درس شهادت        می آموزد داد ثانیاً به برادران دیگر سخنم این است که هرگز تا به جبهه نیامده اید    نمی توانید عظمت و شوکت آن را درک کنید و هرگز قادر نخواهید بود انسانهای مخلص حاضر در جبهه را در نظر خویش مجسم کنید . برادرانم تا آنجا که می توانید به جبهه ها بیائید و اگر هم این توانایی را ندارید با کار کردنت ، با درس خواندنت و با کمک و یاری کردن به برادران در جبهه و با وحدت و انسجام خود، با پر کردن سنگر مساجد ، با شرکت نمودن در دعاهای کمیل و نماز دشمن شکن جمعه ودیگر کارهایی که به نفع این جمهوری اسلامی است انجام بدهید و مشت بر دهان این یاوه گویان شرق و غرب بزنید و نیز باعمل نمودن به سخنان گوهربار امام ، پوزه ابر قدرت شرق و غرب را به خاک فنا بمالید و از برادران روحانی هم می خواهم گرچه کوچکتر از آن هستم که حرفی با برادران روحانی بزنم اما برادران شما مسئول ارشاد مردم هستید . از شماها خواهش می کنم که تا آنجا که می توانید برای خانواده های شهداء برای مردم از مقام و قرب و منزلت شهدا در روز قیامت در نزد خدا و در نزد ائمه معصومین برایشان بگوئید تا بدانند این خانواده های شهدا که اگر فرزندشان یا اگر پدرشان در راه خدا شهید شدند ، اگر گریه ای می کنند گریه از روی خوشحالی بکنند که فرزندشان یا پدرشان فی سبیل الله کشته شده و همیشه هم دعا بکنند که خدا شهدایشان با شهدای صدر اسلام محشور بگرداند . با دانش آموزان عزیز وعلی الخصوص همکلاسانم هم حرفی دارم و آن اینکه همانگونه که ما بعد از 1400 سال سلاح افتاده علی اکبر را از زمین برداشتیم و نگذاشتیم با افتاده ماندن این سلاح اسلام از بین برود . تاشما هم بعد از ما سلاحمان را برگیرید و به قلب دشمن نشانه روید تا مشرکین بدانند اسلام ما هیچگاه فنا نمی شود و اصلاً فانی شدنی نیست زیرا که در هر عصر و زمانی جانبازانی پیدا می شوند و او را با خون خود آبیاری می کنند و آنهایی که نمی توانند به این   جبهه های حق علیه باطل بیایند ، با درس خواندنتان راه شهیدان عزیز دانش آموز را ادامه بدهید تا بتوانید برای این جمهوری اسلامی خدمت شایانی بکنید تا دیگر در امورکشور احتیاجی به افراد اجنبی نداشته باشیم و ضمناً برادرم هیچ وقت از روحانیت دست برندارید و امیدوارم انشاء الله این وحدت بینتان همیشه باقی بماند و دیگر هم اینکه هیچ وقت امام را تنها نگذارید و همیشه و در همه حال همراه و همگام و یاور او باشید . ضمناً امیدوارم هرکس که مرا می شناسد از من راضی باشد و مرا حلال کند.  

اگـر هـم سنگـران روزی بـه سنگر                                     
بـه تیـر کـین دشمـن کشته گشتم به پیش چشمتان چون مرغ بسمل               
اگربا خاک و خون آغشته گشتم مبــــادا آتـش داغـــم بـگـیریـد       
شمـا را ای عـزیـزان دامـن جـان خـدا نـاکـرده در میدان وحـدت                 
مبــادا جمعتان گــردد پـریشان سپــارم تـا کـه جـان آسوده خاطر   
تفنگــم را زدوشم بـر مــداریـد روم تا خواب خوش در بستر خون                 
سرم بـر بـالـش سنگـر گـذاریـد دو چشم تیــز بینـم را مبنـدیــد                   
کــه تـا بینند مــردم چشم بــازم کــه هــرگـز کـورکـورانه نـرفتم                
بــه سوی جبهه تـا جـان را ببازم دو دستم از کفـن بیــرون گـذارید                
کـه دستم را ببیند خصـم گمــراه  کــه روز کـوچ از این دنیای فانی                   
نبـردم جـز تهـی دستی به همراه مبـــادا در پیم مــاتم بـگیــریــد                
زدیـده اشـک خونین بـر فشانیـد  برایم کف زنـان تـا حجله گور                     
سـرود سـرخ دامــادی بـخوانیـد   چو گردیدم نهان در سینه خاک                  
بـیفـروزیـد شمعـی بــــر مــزارم      کــه جـای مـادر روشن ضمیـرم                 
بــــریـزد اشـک روشن در کـنارم خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ستارگان که رفتند خورشید را نگهدار

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه