شناسه: 357384

وصیت نامه شهید محمدرضا رحمتی احمدآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم
همه از خدائیم و بازگشت همه بسوی اوست
به نام الله پاسدار خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران وصیت نامه ام را آغاز می کنم البته به همشهریان خواهران و برادران شهید پرورم و همقطاران عزیزم. هم اکنون که لیاقت پیدا کردم تا در جبهه های حق علیه باطل حضور یابم و به خدمتگزاری بپردازم و عملیات را نزدیک می بینم به عنوان یک برادر کوچکتان می خواهم وچند جمله با شما سخن بگویم . درآغاز از عموم امت انقلابی و قهرمان پرور می خواهم خدا را از یاد نبرند و خدا را نصب العین خود قرار دهند که ما هرچه داریم از اوست . ثانیاً وحدت و یکپارچگی را که بین اقشار مختلف مردم وجود دارد همچنان در میان خود حفظ نمائید که شکست شما روزی است که بین شما جدائی بیفتد امام را فراموش نکنید که همه پیروزیهای سیاسی و نظامی ما مدیون رهبریهای آگاهانه و قاطعانه این ابر مرد است . راه شهیدان را از صمیم قلب ادامه دهید که رفاه و آسایش شما در جامعه در اثر فداکاریها و جانبازیهای این مجاهدان است خواهران انقلابی شما بایداز زینب کبری سر مشق بگیرید باید در جامعه رسالت زینبی داشته باشید و اسارت زینبی را بپذیرید . همقطاران و همکلاسیان عزیزم سعی کنید در هرکجا که هستید و در هر پست و مقامی فقط خدا را در نظر داشته باشید و همیشه در فکر این باشید که جامعه اسلامی ما را به سوی خود کفائی و بهبود سوق دهیم. همکلاسیهای عزیزم مبادا بگوئید که رحمتی سست عنصر بود نتوانست درس را ادامه دهد و به تحصیل بپردازد . بخدا سوگند به قدری به تحصیل و علم و ادامه درس در دانشگاه علاقه دارم که بچه به شیر مادر علاقه دارد ولی چه کنم که دست تقدیر الهی این طور خواست و زمان این جور قضاوت نمود. من نمی توانستم در مدرسه و دانشگاه راحت درس بخوانم و در نهایت آسایش باشم ولی جوانان هم سن و سال من برای حفظ ناموس و مملکت من و برای حفظ اسلام در خون خویش بغلتند البته نمی گویم که برادران عزیزم تحصیل را انکار کنند و به جبهه بروند و دعا کنید که اگر من نتوانستم هماهنگ با شما درس بخوانم در دانشگاه الهی قبول شدم که آخرین مدرک تحصیلی این دانشگاه شهادت است  دوستان عزیزم مبادا مرا از یاد ببرید مرا دعا کنید که عاقبت به خیر باشم پدر و مادر عزیزم می دانم که مرگ من برای شما بسیار دردناک است ولی باز هم ناراحت نباشید شما هم خود را در زمره هزاران خانواده شهید به حساب آورید. پدرم شما از زحمات جبران ناپذیری برای پرورش و تربیت من متحمل شدید. مادرم شما مرا ازشیر و جان خود تغذیه نمودی و سپس با زحمات عظیمی مرا به سن بلوغ رساندی من همه اینها را می دانم لذا در این لحظه از شما می خواهم که مرا در برابر این زحمات و درد سرها ببخشید دلم می خواهد مراسم تشییع جنازه و غیره برای من ساده و مظلومانه باشد زیرا مولایم حسین را مظلوم کشتند و مظلوم به خاک سپردند. پس از مرگ من همه سعی تان پیشبرد انقلاب و جمهوری اسلامی باشد. صبر و استقامت را سرلوحه زندگ خویش قرار دهید که خدا صابران را دوست دارد دلم میخواهد شبهای جمعه مادرم به سر قبرم بیائی و فاتحه بخوانی و مرا دعا کنی که خدا گناهانم را ببخشد پدر و مادرم هنگام رفتنم دستهایم را باز بگذارید تا این دنیا پرستان دیو صفت که بنده دنیا شدند ببینند که من هیچ چیز از این دنیا برای خود نبرده ام و با دست خالی رفتم در ضمن چشمهایم را باز بگذارید تا دشمنان اسلام و انقلاب بدانند و ببینند که من کورکورانه در این راه قدم بر نداشتم بلکه انتخاب این راه کمال آگاهی بوده در پایان از همه مردم می خواهم که اگر یک روزی از دست من ناراحت شدند مرا ببخشند که بخشش از صفات بزرگان است و در ضمن از استادان و معلمان عزیزم هم می خواهم که مرا ببخشند در برابر زحماتی که در امر آموزش من متحمل شدند دیگر عرضی ندارم در ضمن نماز و روزه من را در حد امکان بخوانید و بگیرید
خدا نگهدارتان محمدرضا رحمتی
 ششم مردادماه یکهزار و سیصد و شصت و دو

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه