وصیت نامه شهید محمدحسین انصاری
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از کشته شدنم که البته لیاقت آن ندارم که اسم شهید به روی خود بگذارم (چون طبق خوابی که دیدم و به نظرم آمد که دیگر در این دنیا نیستم ، در آن مجمعی که جمع شده بودیم برای هر کسی قرعه کشی کردند و بعد آن مهره قرعه که بنام من در آمد و روی آن مهره کلمه رشد نوشته شده بود که حرف (ر) آن پاک شده بود، بنا بر این نقصی در من بود که لیاقت آن کلمه را نداشتم.) پیامم و حرفم به خانواده ام ودیگر برادران و خواهران عزیزم این است که تا آخرین قطره خون خود از این انقلاب و نهال آزادی مواظبت کنند . چون درخت آزادی با خون شما ملت مسلمان تغذیه می کند و بدون خون آن درخت خواهد خشکید. و اگر انتقامی هست و شما خواهان انتقام هستی، اگر نسبت به این شهدا احساس دین و مسئولیت می کنی ادامه راهشان با هر وسیله ای که در اختیار داری از قلم و زبان و اسلحه...... و اما چند کلمه ای به همکاران عزیزم که شغلشان معلمی است و تعلیم دادن و آگاه ساختن این نوباوگان است روشن نمودن آن عزیزان به واقعیت معاد حقیقی ، وحی هست و همه چیز باید باشد پس شهیدان که خونشان دشمن را رسوا ساخت شما با قلمشان راهشان را ادامه بدهید. و ای پدر عزیزم شاید من برای تو پسر خوبی نبودم چون از اولی که خود را شناختم به تو خیلی اذیت کردم . درست است که ناراحت شدنت هم ظاهری بود و از ته دل ناراحت نبودی بایک کاسه آب . جوش وخاموش می شدی ولی از تو می خواهم از من راضی باشی و اگر کینه ای نیز آنها از من به دل دارند ، آنها را راضی کنی.. اگر در کردستان کشته شدم یا جای دیگر از شما می خواهم که پول ماشینم و حقوق معلمیم که تا الان پهلوی شماست صرف بهبود وضع مردم مستضعف کردستان کنید. والسلام
ثبت دیدگاه