وصیت نامه شهید علی اکبر هاشمی پناه مهرآبادی
اينجانب علي اكبر هاشميپناه فرزند عبدالحسين شماره شناسنامه 4 متولد1/4/1344صادره از حوزه 7 آباده اهل نصرتآباد ابركوه وصيت نامه خود را شرح ميدهم.
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ
خداوند جان و مال مومنين را به قيمت بهشت ميخرد آنها در راه خدا جهاد ميكنند كهدشمنان دين را به قتل رسانند و يا خود كشته شوند.
در نظر داشتم كه چيزي به عنوان وصيت ننويسم چرا كه خودم را جزو صالحان و پذيرفتهشدگان درگاه حضرت حقتعالي نميديدم و وقتي به گذشتهام مينگرم سراسر معصيت ميبينم.
مگر نه اين كه شهدا از نيكان هستند و شرط فيض شهادت نايل آمدن اخلاص. اما نگاهي بهرحمت واسعه الهي انداختم دلگرم شدم كه خدايا گناه من بيش اما رحمت تو ازگناه من بيشتر،بار خدايا تو معروف به بخشش و من موصوف به گناهم.
روي اين انگيزه خودم را براي شهادت آماده كردم، مقصودم و هدفم از رفتن به جبهه ياريكردن احكام اسلام و وسيلهام شهادت كه خلعت الله اكبر پوشيدن است و در اين راه گام زدهام واگر خونم ريخته شد آنرا در راه مريدان امام هديه كردهام. به درستيكه ما از اوييم و بازگشت همه به سوي اوست و اينك شماها را بهخاطر خدا و رسول خدا ترك كردم و بدانيد كه قلبم باشماست و همواره با شما خواهم بود.
غم و اندوه به خود راه ندهيد زيرا آن كس كه به من جان و حيات داد اينك جانم را خريده و من هم با كمال ميل جانم را هديه ميكنم و باز ميگردم به سوي او.
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
خانواده عزيزم:
بدانيد كه من بي هدف راه امام و شهيدان را دنبال نكردهام و كسي هم مرا مجبور به اينكار نكرد و شما هم مرا از دست ندادهايد بلكه مرا هديه كردهايد بدانيد كه حيات جاويد اخروي را كه خداوند وعده داده است در انتظار ماست و بدانيد كه اين سعادت است براي من وپدر و مادر من كه فرزندي تربيت كردهاند كه حسين وار در راه خدا و به خاطر رسول خدا و قرآن شهيد ميشود و من تا آنجايي كه توانايي دارم دشمن اسلام را نابود كرده و اگر نتوانستم شهيد ميشوم.
امير المومنين علي علیهالسلام در باره شهادت(جهاد) چنين گفته است كه:
جهاد دري است از درهاي بهشت كه فقط به سوي اولياء خاص خدا باز ميشود
البته اگر من گنهكار سعادت آنرا داشته باشم. اي كاش هزاران جان داشتم و در راه خدا هديه ميكردم. دنيا محل گذر است و تني كه براي مردن آفريده شده چرا مرگ (مرگش) در راه خدا نباشد و چرا با تركش خمپارهها تكه تكه نشود.
بار خدايا اگر شهادت اين فيض عظیم را نصيبم كردي دوست دارم پيكرم چنان پاره پاره شود كه وقتي در روز محشر بدن لگدمال شده و بي سر سالار شهيدان اباعبدلله الحسين علیهالسلام را آورند در آن روز خجالت نكشم.
باري پدر و مادر عزيزم اي شماهايي كه قدرتان را ندانستم در لحظه آخر احساس ميكنم كه نياز شديد به رضايت شما نسبت به خودم دارم پس از شما حلاليت ميطلبم و اگر حلاليت شما نصيبم گردد بر اين حلاليت مباهات ميكنم.
و اما پدر و مادر عزيزم چيزي از خودم در اين دنيای فانی جانگذاشتم و اگر جزئياتي هم است از شما ميخواهم كه در راه اسلام خرج كنيد مفاتيح و رسالهاي كه دارم به خواهرم بدهيد و او را براي درس خواندن تشويق كنيد كه معني زندگي را بداند.
و اما من گنهكار محتاج به دعا هستم و از شما عاجزانه ميخواهم كه براي اين حقير دعاكنيد.
و اما شما، خود را وارسته از اين دنيا و وابسته به جهان غيب سازيد و اتصال خود را با خدايتعالي محكم سازيد و در اين طريق فقط اطاعت از خداوند را در نظر داشته باشيد.
جنازه من را در زادگاهم در قبرستان نصرت آباد دفن كنيد در جاي بازي كه براي شهداي آینده هم (جا) باشد بر روي سنگ قبرم اين شعر را بنگاريد:
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساختهاند از بدنم
من حدود 35 روز روزه بدهکار هستم آنان را برایم بجا آورید.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
از عمر ما بكاه و به عمر رهبر افزا
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
زيارت كربلا نصيب مابگردان
معلولين و مجروحين شفاعنايت فرما
ثبت دیدگاه