وصیت نامه شهید احمد فلاحی نصرت آبادی
بای ذنب بقتلت
به کدامین گناه کشته شوم.
خداوندا تورا چگونه سپاس گذاری کنم خداوندا تو را چگونه شکرگذار باشم خداوندا تو را چگونه عبادت کنم خداوندا تو را چگونه ثنا گویم و حال آنکه تو اینقدر به این بنده ناچیز لطف و مرحمت فرمودی و مرا در جمله خیل شهیدان قرار دادی خداوندا تو را به همه صالحانت و به حق همه پیروانت سوگند طعم شهادت در راهت را به حلقوم من بچشان و مرگ را بر من آسان گردان و سوال را بر من گویا گردان و روز قیامت حساب را بر من آسان گردان و مرا به غضب خودت گرفتار مگردان و با رحمتت مرا محاکمه کن و به بزرگیت مرا ببخشو مرا از شفاعت امام حسین علیه السلام محروم مکن امام زمان مرا از من راضی بگردان و چشم مرا به جمالش روشن بفرما و مرا به جرم گناه خجالت مده و در نزد محشربان روسفیدم گردان پدر و مادر مرا از من راضی بگردان و ایشان را در جوار رحمت خودت قرار بده آمین یا رب العالمین
و این است وصیت اینجانب احمد فلاحی نصرت آبادی فرزند مرحوم حسینعلی فلاح دارای شناسنامه شماره 12 (دوازده) دارای 2 فرزند بنام های محسن و زهره و دارای یک عیال بنام خانم خزائی کرمی و در تهران دارای یک منزل مسکونی که با برادرم علیرضا فلاحی شریک هستم و این منزل فوق در قلعه حسن خان است و با برادرم علیرضا شریک و مساوی هستیم و سهم این منزل را تماما به دخترم زهره بدهید و یک بابا مغازه که در حال حاضر مورد بهره برداری قرار گرفته به فرزندم محسن بدهید و یک باب مغازه دیگر که به مغازه ذکر شده بالا عنوان گردید که وصل است و خالی هست او را بفروشید برای مخارج کفن و دفن و خیرات و مبرات و مبلغ 200000 هزار تومان به دفترچه عیالم زهرا خانم دارم مغازه ذکر شده و پول ذکر شده را مبلغ 50000 (پنجاه هزار تومان) آنرا به زهرا خانم بابت صداق بدهید و مبلغ 150000 (پانزده هزارتومان )آن را به به حاجیه خانم .... بدهید چون بدهکارم و 150000 (پانزده هزارتومان )آنرا به حساب خمس و سهم امام علیه السلام بدهید و مابقی را خرج خودم کنید و در نصرت آباد ابرقو یک منزل مسکونی دارم و مقداری آب و زمین که از مرحوم پدرم به اینجانب ارث می رسد که هنوز معین نیست همه اینها و هر چه دیگر که دارم بطور مساوی به دو فرزندم محسن و زهره داده شود و هیچ کدام از دیگری برتری ندارند مغازه تهران که قابل بهره برداری هست حاصل درآمد ان را به فرزندانم و مادرش بدهید تا وقتی که دخترم شوهر کند ان شاء الله و دیگر سهمی نادرد ولی تا شوهر نکرده از این مغازه سهم دارد و فرزندم محسن موظف است به مادرش تا لحظه آخر عمرش نیکی و خرج او را بطور کامل بدهد ان شاء الله تعالی عظمته
و جنازه مرا به نصرت آباد حرکت دهید و در جوار قبر پدر بزرگوارم به خاک بسپارید و بالای آن یعنی بالای قبرم یک پرچم بسیار بلندی که روی آن کلمه الله اکبر باشد نصب کنید.
برای من 2 ماه نماز بخوانید و یک ماه روزه بگیرید برای احتیاط. برایم از خداوند طلب مغفرت کنید و مرا از دعامحروم نفرمایید.
وتو ای مادر بزرگوارم برای من خیلی زحمت کشیدی و من نتوانستم حق تو را ادا کنم اما تو بزرگواری به خاطر حضرت زهرا سلام الله علیها از گناه من بگذر و مرا ببخش.
به همه خواهران و فامیل ها ابلاغ سلام بفرمایید و بگویید مرا حلال کنند و تو ای استادم ای نشانه ایی از پدرم که هروقت ترا یاد میکنم یادم به پدرم می آید و حیف که نتوانستم از علم تو و از دانایی تو استفاده کنم.
و تو ای برادرم جناب آقای مشهدی محمدرضا شما از طرف من وکالت دارید بر همه این کارها رسیدگی کنید و به تمام این بیانات ذکر شده و تمام اینهایی که نوشتم شما سر و سمان بدهید و شما بر همه کارهای من وکیل هستید و هیچ کس حق دخالت ندارد
و مرا به جرم حق گویی و طرفداری از جمهوری اسلامی منافقین کمر به قتلم بسته اند اما ما پیرو حسین علیه السلام هستیم هیهات من الذله . مکتب ما به ما اجازه تسلیم نمی دهد و من تسلیم نخواهم شد اگر چه اینها خونم را بر زمین بریزند و بدنم را به خاک و خون بکشند و محاسنم را با خون سرخم رنگین سازند و بچه های مظلومم را از پدر و سرپرست محروم سازند و هرچه شما کردید بچه های مرا نوازش کنید برای رضای خداوند که همانا ثواب بزرگی است
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
احمد فلاحی
ثبت دیدگاه