وصیت نامه شهید احمد فلاحی نصرت آبادی 2
بسم رب الشهداء و الصديقين
سلام بر سالار شهيدان امام حسين علیهالسلام ، سلام به كربلا، سلام بر نينواي خونین، سلام بر نائب بزرگوار آن حضرت امام خميني، سلام بر شهيدان گلگون كفن، سلام بر كودكان خردسالي كه كه از محبت پدر محروم شدند و لذت پدر بودن {داشتن} را نچشيدند، سلام بر آه كودكان پدر از دست داده، سلام بر نالههاي طفلاني كه هميشه چشم به راه پدر هستند و سلام بر ارتش و سپاهي، سلام بربسيجي دلير، سلام بر تمامي دليران جبهه سرخ، سلام بر سنگرداران آسمان كبود، سلام بر دريادلان خليج (فارس) و آبهاي نيلگون و سلام بر هابيلیان تاريخ و سلام بر نالههاي نيمهشب مادران فرزند از دست داده.
باري برادران و خواهران عزيزم اين حقير شما را وصيت ميكنم به تقواي خدا و در هرحالي كه هستيد خدا را ستايش كنيد و از گناه اكيداً بپرهيزيد و خداوند را ياري كنيد، زيرا خداوند شما را ياري مينمايد و هيچگاه از كمبود و ناراحتي، غمگين نباشيد و استقلال خودتان را حفظكنيد، زيرا اين استقلال به آساني به دست نيامده، با خون هزاران شهيد امثال حضرت آيتالله بهشتي و مطهري و مفتح و چمران، و چمرانها و بهشتيها و مطهريها و نجفآباديها و امثال آنها به دست آمده است.
و مبادا با ناشكري كردن شما، خداي نكرده خون مظلوميت شهيدان را پايمال كنيد كه فرداي قيامت در پيشگاه خداوند تبارك و تعالي مردود شويد و در موقع امتحان به جاي بيست به شما صفر بدهند و آنجا عذابي دردناك نصيب شما بشود.
كاري كنيد كه در محضر خدا عزيز باشيد، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بشماريد و از گناه دوري كنيد و براي ثواب شتاب كنيد و نماز را به وقت به جا آوريد و صدقه را براي خدا بدهيد و زيارت را براي خدا به جا آوريد و امام را دعا كنيد كه خداوند بر ما منت نهاد و چنين رهبري بزرگ براي ما فرستاد و ما را حاكم روي زمين قرار داد و مستضعفين را وارث زمين قرارداد و از ظلم و ستم رهانيد و ستمگران را در چاه سياه افكند و اسلام محمدي را در دلهاي شما زنده كرد و شما را آبروي بس عظيم بخشيد و شما را مجريان دين خدا و ناطقان قرآن و حاميان اسلام و برپادارندگان نماز به شمار آورد و تنها با ياد خداست كه دلهاي شما قوت ميگيرد.
الا بذكرالله تطمئن القلوب
هر وقت دلهاي شما از دنيا پر از هراس شد، ذكر خدا را بسياركنيد و او را بسيار ياد كنيد تا دلهاي شما آرام گيرد.
و اي برادران من، اي دوستان من، اي خواهران من، از مرگ نهراسيد و مرگ از براي من شيرينتر از عسل است و مرگ همه را فرا خواهد گرفت، تمام عالم چشنده مرگ خواهند بود.
دنيا پلي است كه هر كس به آساني بگذرد، در آخرت خندان شود، ما به قرآن و توحيد نيز ايمان داريم و خداوند در قرآن ميفرمايد انالله و انا اليه راجعون و چه خوب كه انسان مرگ را خوب انتخاب كند و آنها كه مرگ را در راه خدا و كشته شدن در راه خداوند را انتخاب كردند هرگز مرده نيستند، بلكه زندهاند و نزد خداوند روزي ميخورند.
برادران من از شما تقاضا دارم همگي مرا حلال كنيد، اگر بي جهت پشت سر شما غيبتكردم، اگر تهمت زدم و اگر ناروا گفتم و اگر براي خشنودي ديگران اشاره بيجا كردم و اگر يك مظلومي را مسخره كردم براي خشنودي ديگران كه آنها به سبب اين حرف بخندند و اگر كسي حقي بر من دارد كه من آنرا فراموش كردم، مرا ببخشد و مرا حلال كنيد و مرا سرزنش نكنيد و صفات بد مرا ياد نكنيد و گناهانم را به نيكويي خودتان ببخشيد.
و تو اي مادرم چگونه تو را سپاس گويم و چگونه از زحمات تو و خوردن خون دلهاي تو در طول 30 سال و اندي كه برای من كشيدي چگونه جبران كنم و از تو عاجزانه ميخواهم كه مرا ببخشي و مرا حلال كني و از براي من شيون و زاري نكنيد و صبر را پيشه خود قرار دهيد، زيرا خداوند با صابران است، و خداوند صابران را دوست دارد.
و با مرگ من ناراحت نباشيد و مانند حضرت زينب كبري سلاماللهعلیها در مقابل ناهمواريها مقاوم {باشید} و صبر كنيد و راضي نيستم برايم شيون كنيد.
و تو اي برادرم محمدرضا، ميدانم رنج مرا زياد كشيدي و براي من خون دل خوردي تو هم با برادرم عليرضا و محمود مرا حلال كنيد. و به جاي گريه كردن بچههاي كوچكم را نوازشكنيد، زيرا خدمت به يتيم عبادتي بزرگ است.
و بجاي كم صبري، استقامت بخرج دهيد و پيروي كنيد از ولايت فقيه، پيروي از ولايت فقيه، پيروي از امر خدا و رسول صلیاللهعلیهواله است و ولايت فقيه استمرار حكومت انبياء است، پيروي از حكومت قرآن است. پيروي از امام خميني، پيروي از رسولالله صلیاللهعلیهواله است و پيروي از رسولالله صلیاللهعلیهواله پيروي از خدا است.
ومن خوب ميدانستم كه منافقين كمر قتلم را بستهاند و بارها و بارها بر {برای} من نامه نوشتند و گفتند كه اگر دست از تبليغ و شعار برنداري، ترا {تو را} خواهيم كشت. اما من به كوري چشم منافقين دست از شعار و تبليغ و اينگونه زحمات طاقتفرسا برنداشته و بلكه روز به روز به تبليغ و شعار و حتي گفتن شعرهاي گوناگون جهت جمهوري اسلامي برنداشتهام {پرداختهام} و راه انقلاب اسلامي را بخوبي شناخته بودم و نميتوانستم بي محتوا {بیتفاوت} باشم و با بيان و قلمم كوشش كردم تا اينكه جان در بدن دارم، از اسلام وقرآن و دينم دفاع خواهم كرد {کنم}.
و اگر اسلام از خون من رشد ميكند، حاضرم هفتاد مرتبه قطعه قطعه شوم، و روز خوش منآن ساعتي است كه محاسنم با خونم آغشته شود و بهترين زندگي براي من ساعتي است كه در خون خودم دست و پا بزنم، آنهم براي خدا.
مگر نه اينكه امام حسينعلیهالسلام ساعت آخر عمرش فرمود :
اگر دين جدم احياء نميشود مگر با ريختن خون من، پس اي شمشيرها و نيزهها بيائيد و بريزيد بر بدن من.
پس خون من حتي اندازه خاك پاي غلام او هم ارزش ندارد، پس اي منافقان سينه من آماده است، براي آماج رگبارمسلسلهاي شما. چه خوش است آن وقتي كه سينهام آماج رگبار سفير گلوله قرار گيرد و سفير گلوله مرا درخونم سيرآب كند، تا فرداي قيامت شاهدي باشم براي اسلام و در پيشگاه خداوند خجل نباشم. و با سينهاي آكنده از رگبار مسلسل در پيشگاه خدا و رسول بايستم.
و در پايان از خداوند ميخواهم مرا ببخشد و پدر و مادرم را نيز ببخشد و ايشان را از من راضي گرداند و مرا عاق والدين از دنيا نبرد و از امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف ميخواهم مرا به جدش امام حسين علیهالسلام ببخشد و مرا عاق نكند و در قيامت مرا شفاعت كند و مرا در صف منافقان و گناهكاران قرار ندهد و دستم را بگيرد و از گناهم بگذرد و فرزندانم را هدايت كند و آنها را نسلي پاك قرار دهد و آنها را خدمتگذار به اسلام و مسلمين قرار دهد (انشاءالله).
باري محسنم هرچه تو كردي اول به مادرت احترام بگذار چون او بسيار براي تو زحمتكشيده و تو را به ثمر رسانيده، هر چه تو كردي از مادر و خواهرانت محافظت كن و از درس و خواندن قرآن كنارهگيري نكن، نسل مفيدي باش براي ملت مظلوم ايران.
و تو اي همسرم هرچه ميتواني صبر كن و از بچهها مواظب باش {مواظبت کن} تا منحرف از اسلام نشوند و اين ها را خوب تربيت كن تا در پيشگاه خدا مسئول نباشي.
و برادرم جناب آقاي محمدرضا از جانب من وكالت دارند در امور خانوادهام هر جور كه ايشان صلاح بدانند، همان را عمل كنيد، دستور ايشان دستور من است و من به عدالت بودن {عادل بودن} برادرم ايمان دارم، خلف وعده نخواهد كرد و ايشان هر دستوري دادند همان را اجرا كنيد و ايشان از جانب من بر تمام زندگي من وكالت دارند، بفروشند يا بخرند و يا تعويض نمايند و امضاء ايشان امضاء من است و خانوادهام ميتوانند در تهران بمانند يا درابرقو (نصرتآباد) مختارند.
و تو اي زهراي مظلومم و اي مريم خرد سالم و تو اي پاره تنم محسن، ميدانم كه شما از پدر و از محبت پدر محروم شديد، اگر خواستيد من از شما راضي باشم از قرآن پيروي كنيد، از ولايت فقيه و حاكميت اسلام پيروي كنيد، حجاب و آبروي خود را حفظ كنيد و برايم قرآن بخوانيد و به دستور عموها عمل كنيد.
قربان همگي شما احمد فلاح 31/2/62
ثبت دیدگاه