شناسه: 360624

وصیت نامه شهید محمدحسین عزیزی

بسم‌ لله الرحمن‌ الرحيم‌

إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ

خدمت‌ خانواده‌ خود: الهي‌ كه‌ هميشه‌ بسلامت‌ باشيد و در كمال‌ عافيت‌ بوده‌ باشيد.چنانچه‌ احوال  اينجانب‌ محمدحسين‌ عزيزي‌ را خواسته‌ باشيد، الحمدلله‌ سلامتي‌ برقرار و بدعاگويي‌ شما مشغول‌ مي‌باشم‌ و اميدوارم‌ كه‌ بزودي‌ زود با پيروزي‌ كامل‌ به‌ خانواده ‌خود برگرديم‌. باري‌ ما از روزي‌ كه‌ از ابرقو حركت‌ كرديم‌ رفتيم‌ شيراز و از شيراز با هواپيما به‌اهواز رفتيم‌ و دو شب‌ در اهواز بوديم‌ و باز از اهواز منتقل‌ شديم‌ به‌ آبادان‌ و هنوز 23/6/60 است ‌ما جبهه‌ نرفتيم‌ و در هتل‌ آبادان‌ هستيم‌ و شما براي‌ بنده‌ ناراحت‌ نباشيد اصلاً هر چه‌ خدا بخواهد مي‌ شود و اسلام‌ از همه‌ ما عزيزتر است‌ و ما كه‌ دم‌ از اسلام‌ مي‌زنيم‌ و مي‌گوييم‌ كه‌ اي‌كاش‌ بوديم‌ در زمين‌ كربلا ياري‌ حسين‌ علیه‌السلام‌ مي‌كرديم‌، مگر يزيد كه‌ با حسين‌ علیه‌السلام‌ سرجنگ‌ داشت‌ غير از اين‌ بود كه‌ مي‌خواست‌ اسلام‌ را نابود كند و حالا هم‌ صدام‌ كافر همين‌ فكر رابراي‌ ايران‌ كرده‌ است‌ با اربابش‌ آمريكا، اي‌ كاش‌ مي‌توانستيد بياييد و ببينيد كه‌ آمريكا و نوکر كافرش‌ صدام‌ چه‌ جنايت‌ در آبادان‌ و اهواز كرده‌ است‌.
باري‌ بچه‌ها را ديده‌بوسي‌ نماييد و هر چه‌ شما كرديد بچه‌ها ستم‌ نكشند بخاطر من‌ كه ‌نيستم‌. باري‌ پدر خود با والده‌ سلام‌ مي‌رسانم‌ برادرم‌ را سلام‌ مي‌رسانم‌ خانواده‌اش‌ را دعامي‌رسانم‌ محمد و عقيله‌ را ديده‌بوسي‌ نماييد خواهر نرگس‌ را دعا ميرسانم‌ عموي‌ علي‌ با زن‌عمو را سلام‌ مي‌رسانم‌ بچه‌ها را دعا مي‌رسانم‌ عموي‌ حسن‌ با اهل‌ منزل‌ سلام‌ مي‌رسانم‌كربلايي‌ حسين‌ با خواهرم‌ را سلام‌ مي‌رسانم‌ استاد امير با خواهرم‌ را سلام‌ مي‌رسانم‌ عمه‌ها را يك‌يك‌ سلام‌ برسانيد دائي‌ها را با خانواده‌ دعا و سلام‌ مي‌رسانم‌ باري‌ تمام‌ همسايگان‌ را سلام‌مي‌رسانم‌ باري‌ از آبادان‌ محمد خواهرم‌ حاضرست‌ سلام‌ مي‌رساند ؟؟؟ـ فلاح‌ زاده‌- رخشنده‌-صافي‌- علي‌ ولي‌- عباس‌ عادل‌- حسن‌ فرج‌ نژاد- حسن‌ جعفرزاده‌- حسين‌ ؟؟؟ و تمام‌بچه‌هاي‌ ابرقويي‌ سلام‌ مي‌رسانند. باري‌ اگر مهدي‌ آمده‌ ابرقو براي‌ بنده‌ بنويسيد و اگر نيامده‌آدرس‌ آن‌ را براي‌ من‌ بفرستيد.
باري‌ اي‌ برادر عزيزم‌ اگر بنده‌ انشاالله‌ سالم‌ آمدم‌ كه‌ چه‌ بهتر و اگر شهيد شدم‌ و اين‌ افتخارنصيبم‌ شد اول‌ خوشحال‌ باشيد كه‌ شما داشتيد و همچنين‌ جواني‌ در راه‌ اسلام‌ فدا كنيد و اين‌ باعث‌ افتخار شما است‌ و اميدوارم‌ كه‌ مرا ببخشيد و بعداً اگر نيامدم‌ شما برادر عزيز امور خانواده‌ مرا بعهده‌ بگيريد و بنده‌ شما مي‌دانيد كه‌ چيزي‌ ندارم‌ جز همان‌ خانه‌ وخانه‌ كه‌ پدرم‌ تويش{در آن} ‌مي‌نشيند و نصف‌ باغ‌ و بنده‌ فكر كنم‌ كه 19700 تومان‌ بدهكاری دارم‌ يكي‌ از آنها را بفروشيد وبدهكاري‌ بنده‌ را بدهيد اگر نيامدم‌ و اين‌ را كه‌ نوشتم‌ شماها ناراحت‌ نشويد يك‌ وقت‌. اين‌وصيت‌ واجب‌ است‌ شرعاً.
و من‌ بايست‌ ابرقو مي‌نوشتم‌ وقت‌ نداشتم‌ و من‌ خواهش‌ ديگر كه‌ از خانواده‌ خود دارم‌براي‌ من‌ ناراحت‌ نباشد و اميدوارم‌ كه‌ مرا ببخشد و اميدوارم‌ كه‌ فرزندي‌ چون‌ زينب‌ علیهاسلام‌  وفاطمه‌‌ سلام‌الله علیها  و عباس‌ و علي‌اكبر برايم‌ تربيت‌ كنيد زياده‌ باعث‌ زحمت‌ نمي‌شوم‌.
آدرس‌: آبادان،‌ هتل‌ بين‌ المللي‌ محمدحسين‌ عزيزي‌ اعزامي‌ از شيراز
زياده‌ عرض‌ نيست‌
قربان‌ شما برادر كوچك‌ شما عزيزي‌ 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه