شناسه: 361466

وصیت نامه شهید محمدرضا زارع زاده ابرقویی 3

به‌ نام‌ الله پاسدار حرمت‌ خون‌ شهيدان‌ اسلام‌
الحمد لله رب‌ العالمين‌ الصلوه والسلام‌ علي‌ سيدنا و نبيا ابوالقاسم‌ المصطفي‌محمد‌ صلی‌الله‌علیه‌واله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ 
قال‌ الله تبارك‌ و تعالي‌:
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
با سلام‌ و درود به‌ پيشگاه‌ منجي‌ عالم‌ بشريت‌ آقا حجه‌ابن‌الحسن‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف  و نائب‌ بر حقش ‌حضرت‌ امام‌ خميني‌ و سلام‌ و درود بر رزمندگان‌ اسلام‌، كفر ستيزان‌ جبهه‌هاي‌ نور عليه‌ ظلمت‌آن‌ شيران‌ روز و زاهدان‌ شب‌ كه‌ في‌ سبيل‌ الله مي‌جنگند و سلام‌ و درود بر شهيدان‌ اسلام‌ و سلام‌ بر شما ملت‌ شهيد پرور ابركوه‌ و شما ملت‌ ايران‌ كه‌ در پشت‌ جبهه‌ها رزمندگان‌ را ياري‌ مي‌كنيد.
بنده‌ حقير و شرمنده‌ از درگاه‌ ذات‌ اقدس‌ الهي‌ محمدرضا زارعزاده‌ فرزند حبيب‌ به ‌شماره ‌شناسنامه‌ 984 متولد 1348 صادره‌ از شيراز وصيتنامه‌ خود را آغاز مي‌كنم‌.
 اولاً بنده‌ كوچك‌تر از آنم‌ كه‌ بخواهم‌ وصيت‌ بكنم‌ يا شما مردم‌ شهيد پرور، استادان‌ و آقايان ‌معظم‌ را پند و نصيحت‌ كنم‌ ولي‌ چون‌ سفارش‌ به‌ وصيت‌ كردن‌ شده‌ است‌ و بنده‌ براي‌ اين‌كه‌ با شما مردم‌ سخني‌ بگويم‌ و درد دلم‌ را پس‌ از مرگم‌ با شما در ميان‌ بگذارم‌، سخنانم‌ را بر روي‌كاغذي‌ مي‌نويسم‌.
خدايا، بارالها، در اين‌ دنيا بي‌كسم‌ و ياري‌ ندارم‌ رفقايم‌ همه‌ رفتند و مرا تنها به‌ حال‌ خود واگذاشتند دلم‌ پر از درد و غم‌ است‌، پر از عقده‌ است‌ خدايا ديگر مرگم‌ را برسان‌، ولي‌ مرگ‌ باعزت‌، مرگي‌ كه‌ توأم‌ با شهادت‌ در راهت‌ باشد.
اي‌ مردم‌ وصيتم‌ اين‌ است‌-كه‌ اگر خداوند تبارك‌ و تعالي‌ شهادت‌ در راه‌ خودش‌ را نصيبم‌گردانيد گر چه‌ من‌ آن‌ لياقت‌ والاي‌ شهادت‌ را ندارم‌ و خوب‌ مي‌دانم‌ كه‌ خداوند همه كس‌ را پيش‌ خودش‌ نمي‌برد و ملاقات‌ با او سعادت‌ مي‌خواهد ولي‌ در درگاه‌ او نااميد نيستم‌ و از اومي‌خواهم‌ كه‌ آن‌ سعادت‌ را به‌ من‌، به‌ اين‌ غلام‌ سياه‌ و حقير عنايت‌ فرمايد- كه‌ سنگرهاي‌ نمازجمعه‌ و جماعت‌ را خالي‌ نكنيد اين‌ نماز جمعه‌ها و جماعت‌ها در پيشرفت‌ اسلام‌ و ترساندن‌ دشمن‌ خيلي‌ مؤثر است‌.
پدر و مادر عزيزم‌ شما مرا از كوچكي‌ تربيت‌ كرده‌ايد و خواستيد كه‌ در آينده‌ براي‌ اسلام ‌خدمت‌ كنم‌ و وقتي‌ خواستم‌ به‌ جبهه‌ بيايم‌ جلوگيري‌ نكرديد چون‌ مي‌دانيد راه‌، چه‌ راهي‌ است ‌و هدف‌ چيست‌. و از كودكي‌ به‌ من‌ مهر و محبت‌ بسيار كرديد و من‌ نتوانستم‌ و واقعاً نتوانستم‌ حتي‌ ذره‌اي‌ از اين‌ محبت‌ها را جبران‌ كنم‌ ان‌شاءالله كه‌ مرا مورد بخشش‌ قرار دهيد.
خواهرانم‌ و برادرانم‌ اگر از من‌ خطايي‌ ديده‌ايد يا به‌ شما بدي‌ كرده‌ام‌ برادرتان‌ را ببخشيد و به‌ پدر و مادر مي‌گويم‌ كه‌ برادرانم‌ و خواهرانم‌ را آن‌طور كه‌ اسلام‌ مي‌خواهد تربيت‌ كنند.
دوستانم‌ و اقوام‌ و خويشانم‌ اگر زماني‌ به‌ شما بدي‌ كرده‌ يا از دست‌ من‌ ناراحتي‌ ديده‌ايد از ته‌ قلب‌ حلالم‌ كنيد.
ديگر سخنانم‌ را به‌ پايان‌ مي‌رسانم‌ در ضمن‌ 7 روزه‌ از رمضان‌ سال‌ 1364 قضا دارم‌ ازخانواده‌ام‌ تقاضا دارم‌ كه‌ به‌ جا آورند انشاءالله كه‌ خداوند اجرتان‌ را بيشتر فرمايد.
در خاتمه‌ از دوست‌ گرامي‌ و عزيزم‌، برادر جهانگير اميدي‌ خيلي‌، خيلي‌ تشكر مي‌كنم‌ وخواهانم‌ كه‌ فردي‌ شايسته‌ و خدمت‌گذاري‌ براي‌ اسلام‌ باشد و خواهش‌ دارم‌ كه‌ وصيتنامه‌ام‌ رادر بهشت‌ زهرا بخواند. انشاءالله كه‌ خداوند اجرش‌ دهد.
امام‌ را دعا كنيد. خدايا، خدايا تا انقلاب‌ مهدي‌ خميني‌ را نگه‌دار
برادر كوچك‌ شما، فرزند كوچك‌ خانواده‌ام‌،
محمد رضا زارعزاده‌    7/1/1365 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه