بيان خاطرات توسط پدر شهيد
فرزندم بعداز خدمت سربازي ازدواج نمود كه به جبهه رفت به او گفتم حالا وقت جبهه رفتن نيست گفت پدرم الان اسلام نياز به من دارد و من بايد به كمك ديگر همسنگرانم بروم و او رفت و بعد از چند روز خبر شهادتش را براي من آورداند و فرزندم يك پسر داشت.
اين پسرم از ديگر فرزندانم با تقواتر بود و به نماز و روزه خيلي اهميت مي داد.
ثبت دیدگاه