شناسه: 362331

خاطرراتی از شهید احمد حیدری مدوئیه

رعايت عدالت
در رعايت عدالت، بسيار دقيق بود، آنطور كه مادر شهيد مي گويد: در تقسيم غذا بين برادرها و خواهرها به من توصيه مي‌كرد بين آنها هيچ فرقي نگذارم و عدالت را رعايت كنم.

دعا کردم در لباس بسيجي شهيد شوم
ساعت چهار صبح به بيمارستان رسيديم. اول به ما اجازه‌ي ملاقات داده نشد اما با خواهش هاي مکرر پدر شهيد، وارد اتاقش شديم. ابتدا او را نشناختم، جلو رفته و او را در آغوش گرفتم و گريه كردم.

 احمد نيز اشك مي‌ريخت و مي‌گفت: "مادر لياقت شهادت نداشتم."
اما جمله اي گفت که از خاطرم نمي رود، در ادامه چنين گفت:" همان لحظه كه تركش به قفسه‌ي سينه‌ام اصابت كرد، از امام زمان(عج)خواستم شهيد نشوم! چون نمي‌خواستم در انجام وظيفه شهيد شوم و از آقا خواستم اگر روزي قرار بود شهادت نصيبم شود زماني باشد كه به عنوان يك بسيجي مشغول به خدمت باشم!..."

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه