وصیت نامه شهید غلامحسین یاوری

بسم الله الرحمن الرحیم
خدای تعالی را شکر می کنم که سالهای عمرم را تا فرا رسیدن یوم الله قرار داد اکنون که یوم الله دیگری است که پیرو یوم الله حسین (ع) می باشد همان یوم اللهی که در هزار اندی سال پیش از این حسین (ع) در میدان شهادت یعنی روز عاشورا ندای هل من ناصر ینصرنی را سر داد و اینک ما هستیم که می گوییم حسین جان اگر در آن روز در آن بیابان های داغ و سوزان کربلا کسی جوابت را نداد و به فریادت نرسید ما پیروانت و ما سربازانت در فضای گرم و خونبار کربلای خوزستان به ندای غریبیت لبیک می گوییم حسین جان لبیک ، ای مهدی قائم لبیک ، ای قرآن لبیک، ای پیشتاز و ای رهبر عزیز ای امام خمینی لبیک.
لبیک اللهم لبیک برای اسلام عزیز و غریبیت لبیک. بار خدایا الان که دارم وصیت نامه را می نویسم این دومین وصیت نامه ای است که می نویسم خدایا مگر دوست نداری که من به فیض این سعادت عظیم برسم؟ خداوندا از تو میخواهم که توفیق شهادت را نصیبم کنی، مرگ پر افتخاری که بارها به آن نزدیک شدم ولی نصیبم نشده است، شاید لایق شهید شدن نداشتم زیرا که شهید مقامی والا دارد و من فردی گناهکار هستم.
اینک به یاد تو به جبهه آمدم نه برای انتقام از خون سربازان و پاسداران بلکه به منظور احیای دین و تداوم انقلاب اسلامیمان.
خدایا هر قدمی که بر می ارم هر گلوله ای که شلیک می کنم و قلب دشمن را سوراخ می کنم به یاد تو باشد و برای هر گلوله ای که به بدنم می خورد با یاری تو تحمل می کنم و درد و زجرش را که شیرتر از عسل می باشد. 
برادرانم و دوستانم و آشنایانم چیزی که ما را به این سرزمین که دور از خانواده هایمان است آورده مسئولیت و تعهد است چون در مقابل خون پاک شهیدان باید جوابگو باشیم و جز برای رضای خدا و جهاد در راه او مقصد دیگری نداریم.
سخنی دارم با برادران و دوستان و همرزمانم بدانید که شما هم در برابر خدا و امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی مسئول هستید بکوشید و انقلاب و اسلام را یاری دهید که خدا و مردم پشتیبان شما هست و شما باید کاری کنید که هم خداوند و هم مردم و هم پدران و مادرانتان که شما را به اینجا رسانیده اند از شما راضی و خشنود شوند.
من به سهم خود باید بگویم که سلام خود را از پدران و مادران خود به ارث نبرده ام بلکه مکتوب خود را با شناخت انتخاب کردم زیرا اینگونه پذیرفتن مکتب است که در گوشت و پوست انسان ریشه می دواند و انسان را برای رسیدن به اهداف مقدس آماده می کند.
من وقتی که لباس ارتشی را به تنم کردم هزار مرتبه فرق کردم در این لباس انسانیت را دریافتم و اگر افتخار شهید شدن را یافتم همگان بدانند که آگاهانه رفتم به جبهه و آگاهانه جنگیدم و آگاهانه به ابدیت پیوستم. نه کسی دستم را نگرفته و به جبهه بیاورد با پای خود به جبهه آمدم و جنگیدم.
انقلاب اسلامیمان به ما آموخت که شهادت رمز پیروزی ما است. بله این یک سعادت است برای ما. پدر و مادر گرامیم برای من گریه نکنید برای من شادی کنید که شب شهادت من شب عروسی من است برای من زاری نکنید بلکه شادی و سرور کنید که من شهید شدم و به آرزوی خود رسیدم همچنان که در خانه چندین مرتبه هم گفتم که من شهید میشوم برای دوستانم گفتم که شهادت تنها آرزوی من است.
خداوندا از تو می خواهم که توفیق شهادت را نصیبم کنی خدایا اینک به یاد تو به جبهه می روم نه برای انتقام بلکه به منظور احیای دینم و تداوم انقلاب اسلامی.
والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته
غلامحسین یاوری