وصیت نامه شهید محمدحسن کریمی بندرآبادی 1
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین آمنوا و هاجرو و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون
حمد و ستایش خدای عالمیان را که به ما نعمت عظمای جهاد در راه خودش را عطا نموده و به نام او که یادش تسکین دهنده قلوب مومنین است. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» و پاسدار حرمت خون شهیدان از صدر اسلام تا شهدای کربلا و تا شهدای کربلاهای مکرر ایران به ویژه جنگ تحمیلی و با سلام به فمراندهی کل قوا، منجی عالم بشریت، عدالت گستر عالم ، حضرت مهدی (عج) و نایب برحقش، محبوب ترین بت شکن تاریخ، خمینی کبیر و به امید مغفرت و آمرزش برای شهدایمان و آرزوی خلاصی برای اسرایمان و بازگشت هر چه سریعتر مفقودینمان به آغوش خانواده هایشان صبر و اجر زیاد برای خانواده هایشان و با آرزوی پیروزی هر چه سریعتر کفر ستیزان اسلام این زاهدان گریان شب و شیران غرنده ی روز.
حال که وصیت نامه خود را شروع می کنم در سرزیمنی به سر می برد که خون هزاران شهید و هزاران جوان برومند و شجاع ایران زمین به زمین ریخته شده است. خدا را شکر می کنم که سالهای عمرم تا فراسیدن یوم الله باقی قرار داد. اکنون یوم الله دیگری است که پیرو یوم الله حسین (ع) می باشد همان یوم اللهی که در هزار و سیصد و اندی سال پیش از این حسین (ع) در میدان شهادت در آن روز ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد.اینک ما می گوییم : یا حسین جان اگر در آن فضای داغ و سوزان کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی مشت کرده و به ندای غریبی و تنهاییت لبیک می گوییم . حسین جان ای اسلام و ای آزاده ی حسین لبیک و ای پیشتاز و ای رهبر لبیک و این روش یک عاشق حقیقی است و باید اینگونه باشیم که روش حسینی کرده ایم و پرچم حسین (ع) را یاور گشته ایم و غیر از این یزیدی هستیم.
و شما ای پدر و مادر عزیز و مهربانم، زحمات جبران ناپذیرتان را با هیچ چیز مادری نمی توان مقایسه کرد. اینک از شما می خواهم که بردباری از خودتان نشان داده و در شهادتم استوار باشید. درود بر تو مادر که در کوچکی شب ها بی خوابی کشیدی و مرا شیر دادی و تربیتم کردی و پس از خودتان نشان داده و در شهادتم استوار باشید. درود بر تو مادر که در کوچکی شب ها بی خوابی کشیدی مرا شیر دادی و تربیتم کردی و پس از اینکه بزرگ شدم کمک کردی تا به مدرسه بروم و درس بخوانم. درود بر تو که زحمات زیادی برایم کشیدی از شما تشکر می کنم و اگر حق فرزندی شما را ادا نکردم از شمامی خواهم که با روح بزرگواری که دارید مرا ببخشید.
پدر جان من اینک پس از سالها فکر می کنم که بهترین و گهربارترین لحظه های عمرم رسیده و با گامهای استوار به طرف معشوق خویش می روم و حس می کنم آن لحظه هایی که به دنبال آن می گشتم اینک فرا رسیده و خدایم مرا می خواند. اینک فرصتی دست داده که درودهای خویش را بر شما پدر و مادر عزیزم بفرستم. درود بر شما پدر عزیز که با دست های پینه بسته ات شب و روز کار کردی و چنین فرزندی تربیت نمود. درود بر تو که مرا تشویق نمودی که به جبهه ها بیایم تا با تجاوزگرانی که به این مرز و بوم حمله آورده اند بجنگیم. زیرا که هر لحظه این آیه در گوش من زمزمه می کند : «فلیقاتل فی سبیل الله الذین یسرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما» دیگر حرفی نمانده است. ملتمس دعای فراوان شما هستم. والسلام. محمد حسن کریمی بندرآبادی.
ثبت دیدگاه