وصیت نامه شهید علی کلانتری گاوافشاری
بسمالله الرحمن الرحیم
به نام نامی خالق جانها خداوند قلمها و بیانها و نرید ان نمن علیالذین استضعفوا فی الارض و ...(قصص 5).
و چه زیباست دل برکندن خویش. و به سوی الله شتافتن. هجرت و در پی آن شهادت را بر همه چیز ترجیح دادن.
همسنگر شهادت لیاقت میخواهد باید عبدالله شد تا لایق شهادت شده و تنها راه عبدالله شدن با قرآن درآمیختن است.
همرزمم بیاد آر آن چندین و چند بارها که درگوشت میخواندم حسن مسئولیت، قبول مسئولیت و به انجام رساندن مسئولین در قبال اسلام.
و اینک برای آخرین بار این پیام را از من دریافت میکنی . ای مسلمان ای برادر و ای خواهر، در قبال اسلامت در برابر خونهای ریخته شده در راه انقلاب اسلامت در راه قرآنت مسئولیت پذیر باش و توکل به الله استوار و محکم و مقاوم.
و تو ای همسنگرم : چه در سنگر فداکاری مدرسه و چه در سنگر ایثار جبهه و چه در سنگر غریب پایگاه یا پادگان شهیدان از شما یک انتظاردارند و آن انجام وظیفه شرعی و الهی خودتان میباشد.
اگر وظیفه خود را عمل نکنید خون صدها هزار شهید را پایمال کرده وگناهی نابخشودنی مرتکب شدهاید.
ای پدر و تو ای مادر: که رنج و زحمت پروراندن مرا بعهده داشتید شاد و خوشحال باشید که وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده و امانت الهی را به بهترین وجه ممکن پس دادهاید. پس در هجرت من لباس شادی به تن کنید و اشک را اشک شوق بریزید.
و شما ای برادران که معلمان من بودید بهتر از من میدانید که چه باید بکنید . آری مسئولیت شما رساندن پیام شهیدان است. صحبت و حرف و گله بسیار است و وقت آن نیست که روی کاغذ بیاورم.
چندکلمهای هم ضمیمه دارم.
عمری کوتاه از خدا گرفتم . این عمرکوتاه هم نتوانست به اسلام خدمتی کرده باشد. امیدوارم مرگم جوش و خروش و تحرکی در آشنایان باشد و آنان را از جلد بی تفاوتی بیرون آورد.
دیگر آنکه پیام مرا به امام امت و امت رزمنده انقلابی ایران برسانید من کوچکتر از آنم که پیام بدهم ولی وظیفه شرعی و الهی من نگذاشت که من پیام را ندهم و شما هم در سنگر مدرسه و چه در سنگر کارهای دولتی و چه در سنگر مذهبی و دینتان و چه در سنگر جبههها که در حال جنگیدن هستید سعی و کوشش خود را بکنید و بکوشید در امر به سر رساندن این انقلاب و ریشهکن کردن دشمن صیهیونیستی یعنی آمریکا و شوروی و عراق و غیره.
دیگر عرایض من به پایان میرسد. و اینک تو ای مادر غصه مرا نخور که اگر من شهید شدم و تو هم به مثل مادرهای دیگر صبر انقلابی داشته باش .
من دیگر لیاقتم کمتر حسین طاهرنژاد و محمدعلی خاکی و رضا کلانتری و عباس کردآبادی و رمضان قادرآبادی نیست که به دست ضد انقلابیهای کوموله و دموکرات به شهادت رسیدند و همچون محمدعلی خاکی که به دست نیروهای بعثی عراق در جبهه خونین شهر به شهادت رسید. من که عزیزتر از علیاکبر و امام حسین نیستم. من که عزیزتر از بهشتیها و رجائیها و باهنرها و همچون دستغیبها نیستم . پس مادر برای من عزاداری نکن. برای امام حسین و امثال آنها عزاداری کن و حتی تا میتوانی به پشت جبههها کمک به رزمندههای اسلامت کن تا برای هرچه زودتر پیروزی اسلام و دین و قرآنت و کشورت بکوشند و هرچه زودتر به پیروزی نهایی برسند.
انالله و انا الیه راجعون(بقره 154)... همه ما ازخدائیم و ازخاکیم و دوباره هم باز بسوی او برمیگردیم و پیش او روزی میخوریم و از او روزی میخواهیم.
باری پدر و مادرم در خلدبرین یزد و پیش همان رفیقان که در کردستان پیش هم بودیم بخاک بسپارید. والسلام.
ثبت دیدگاه