شناسه: 364193

وصیت نامه شهید علی محمد ملک ثابت

بسم‌الله الرحمن الرحیم اللهم اکتب لی هذا الشهادة عندک حتی یوم القیمة . خدایا این شهادت نزد خود در نامه عملم بنویس تا روز قیامت مرا بیاد آوری . بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان . باسلام و درود به منجی عالم بشریت حضرت قائم المنتظر المهدی له‌الفدا و بادرود به رهبر کبیر انقلاب و سلام به معلولین و مجروحین و درود بر خانواده‌های شهدا وصیت نامه خود را آغازمیکنم . خدایا من شمع هستم می‌سوزم تا راه را روشن کنم فقط از تو می‌خواهم که وجود مرا بقا نکنی و اجازه دهی تا آخر بسوزم و خاکستری از وجودم باقی نماند . خدایا به میدان مبارزه آمدم و با دشمنانی قوی که دولتهای بزرگ پشتیبانشان هستند پنجه در افکنم در حالی که از ضعف مادی خود آگاهی دارم اما به اسلحه شهادت مجهز شدم و با قدرت ایمان و عشق به میدان آمدم و عظمت روح سخن بگویم با سوز زندگی عشق روشنی بخشم با برندگی حقیقت به پیش بتازم و با غرش رعد کلمه حق را بر فرق منافقین و ملحدین بکوبم . آرزو داشتم درحیات (زندگی) چیزی جز تو نبینم و چیزی جز تو نجویم و جز تو چیزی نگویم و جز تو تسلیم چیزی نشوم . خدایا من دلسوخته‌ام از دنیا و از همه چیز خود دست شسته‌ام و دیگر از کسی و چیزی بیمی ندارم و دلیلی ندارم که تسلیم ظلم و کفر شوم و خدا را به طاغوت بفروشم من می‌سوزم تا راه حق را روشن کنم . خدایا خسته و دل شکسته‌ام مظلوم از ظلم تاریخ و دردمندم آرزوی آزادی میکنم و روح پژمرده‌ام خواهش پرواز دارد تا فقط با خدای به وحدت برسد ای خدای بزرگ تورا شکر می‌کنم که راه شهادت را بر من گشودی تا دریچه‌های پر افتخار از این دنیای خاکی بسوی آسمانها باز کرده و لذت‌بخش‌ترین امید حیاتم را در اختیار گذاشتی و به امید خدا استخلاص ، تحمل همه دردها و غمها و شکنجه‌ها را میسر کردی . خدایا در دنیای انسانها آدمی بزرگتر و کاملتر و بهتر از علی(ع) نمی‌شناسم ولی حتی او ظاهرا در مبارزات حیات پیروز نشد و حکومت عدل و دادش زیر تازیانه‌های ظلم و ستم و فساد معاویه خرد شد و حکومت حق لااقل به دست علی بر ظلمت کفر و جهل ظلم پیروزگردید خدایا تورا شکر می‌کنم که به ما قدرت دادی که در این دوران سپاه کلمه حق باشم و راه راست را با خون خود و حقانیت خود و فداکاری خود و ایمان خود روشن کنیم و به رهبران مقاومت امکان دهیم که از راه خطا بازگردند و راه روشن در مقابلشان باز شد خدایا تورا شکرمی‌کنم که حسین را آفریدی ای خدای حسین تورا شکر میکنم که راه پر افتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی . ای شهید بزرگ آمدم تا با تو راز و نیاز کنم دل پر درد خود را به سوی تو بگشایم از انقلابیون دروغین گریخته‌ام از تجار مال‌پرست که اسلحه انقلاب مسلح شده‌اند بیزارم کسانی که با خون شهیدان تجارت می‌کنند متنفرم . ای حسین دلم گرفته و روحم پژمرده در میان طوفان حوادث که همچو پرکاه ما را به این طرف و آن طرف می‌کشاند ای حسین دردمندم ، دلشکسته‌ام و احساس میکنم که جز تو راه و راه تو داروئی دیگر تسکین قلب سوزانم نیست خدایا تورا شکر می‌کنم که چنین پدر و مادری به من دادی که آنها مرا برای آن روزی تربیت‌کردند تا در مقابل جبارترین مردان کلمه حق را بگویم آنجا که سرنوشت حق و باطل را در مقابل هم قرارداده و مرگ را همچون دشنه‌ای بالای سرم قرار دادند تا آنجا که شهادت و شخصیت داشته باشم که به خاطر حق همه چیز را فدا کنم . خدایا تورا شکر می‌کنم که چنین پدر داشتم که کلمه حق بر زبان من گذاشت و من را مقیاس سنجش حق و باطل قرار داد و من را به ایمان و فداکاری و ایستادگی به شهادت مفتخر کرد خدایا تورا شکر میکنم که از چنین مادری متولد شدم و شیر چنین مادری را خوردم که مرا به جبهه‌های جنگ کشانید و من توانستم با این کفار بعثی بجنگم . ای امت مبارز و شهیدپرور من به عنوان یک برادر کوچک از شما می‌خواهم که امام امت رهبر عزیزمان را لحظه‌ای تنها نگذارید چون هر چه داریم از وجود پر برکت رهبر عزیزمان است خط رهبر را منشاء راه خدا و انبیا قرار داده و با منافقین و ملحدین به شدت برخورد کرده و آنها را سر جای خود بنشانی د و یک مقدار رو به جبهه‌ها بیاورید و تو ای خواهر من حجاب خودتان را حفظ کنید و همانطور که شهیدان میروند و کار حسین میکنند تو زینب گونه عمل کن ای خواهر و ای مادر من بعد از مرگ من اگر خواستید گریه کنید اول بیاد پسر خاله‌ام عباس گریه کنید بعد برای من چون او خواهر ندارد و کسی بجز پدر و مادرش و برادرش غمخوار دیگری ندارد . ای پدر و مادر و برادر و خواهرانم از خدا می‌خواهم که به شما صبر بدهد تا بتوانید همچنانکه در برابر سختیها مقاومت کردید بردبار و شکیبا باشید و ای شما پدر و مادر بزرگوار اگر من به آرزویم شهادت در راه خدا رسیدم ناراحت نباشید و زینب گونه عمل کنید مادرجان من نمی‌گویم که گریه نکنید گریه کنید تا شاید خدا از ما راضی و خشنود شود. ای مادر شما برای من‌زیاد زحمت کشیدید و برای بزرگ‌کردن‌من سختیهای زیادی را متحمل شدید و من قدر آنها را نداشتم خواهش می‌کنم مادرمرا ببخش و از اذیت و آزارهائیکه به شما کرده‌ام معذرت میخواهم و شما ای پدر شما مرا به مدرسه فرستادید تا بتوانم خوب و بد را از هم تشخیص بدهم و آن را برای پیشبرد اسلام استفاده کنم ولی من قدر اینها را ندانستم امیدوارم که شما هم مرا ببخشید و ای شما خواهرانم شما حق گردن من دارید چون من از همه شماها کوچکتر بودم و شما در حق من هیچگونه کوتاهی نکردید و چون من از شماها کوچکتر بودم تا سنین کودکی زحمتهای فراوانی برایم کشیدید و محبتهائی که برای من کردید و در سنین بزرگی شماها طوری با من برخورد و رفتار می‌کردید تا من در اوایل زندگی جامعه برایم تلخ نباشد و من در همان اوایل زندگی خود زده نشوم و من نتوانستم هیچ وقت آن همه زحمتهای شما را جبران بکنم و امیدوارم که شماها هم مرا ببخشید و مرا حلال کنید و تو ای برادر عزیزم امیدوارم که بعد از من سلاح را بردوش بگیرید و راه مرا ادامه بدهید و در پشت جبهه کمک به پدر و مادر و نه تنها به پدر و مادربه کسانی که احتیاج به کمک شما دارند کمک کنید و انشاالله که خدا به شما پدر و مادر و برادر و خواهرانم صبر عطا بفرماید و از تمام اقوام و تمام اهل محل حلالیت می‌طلبم . والسلام.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه