وصیت نامه شهید محمدرضا فلاح فضل آبادی
بسم رب الشهداء والصدیقین به تاریخ 61/10/28
ولنبونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و لا نفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالو انا لله انا الیه راجعون
هر آینه شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش از اموال و جانها ثمرات مورد آزمایش قرار میدهیم و بشارت و مژده آسایش از ؟سختیها صابران است آنانکه هرگاه مصیبتی به آنها برسد گویند ما از آن خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست آری انسان در طول زندگی در حال آزمایش است و ارزش او بستگی به این دارد که در برابر این آزمایش ها چه عکس العملی از خود نشان بدهد انسان برای ماندن در این دنیا بو جود نیامده و مانند مسافری می ماند که باید ا زگذرگاه دنیا عبور کند و در این گذرگاه هر عملی انجام دهد در منزل گاه اصلی ثمره آن را خواهد دید (الدنیا مزرعة الاخره)پس چه بهتر که انسان از این همه بندها و اسارتها و میلها و هوسهای دنیوی خود را رها سازد و روی به سوی معشوق حقیقی یعنی الله بنهدد و چه زیباست دل بر کندن وبه سوی الله شتافتن و هجرت و در پی آن شهادت را به همه چیزی ترجیح دادن و از این راه به اعلاترین درجات کمال انسانی رسیدن برادران و دوستان عزیزم شهادت لیاقت میخواهد و برای نائل شدن به این نعمت عظمی سختیها باید کشید و راهها باید پیمود دیگر شعار بکار نمی آید و باید عمل نمود باید بهترین دارائی انسان ک جان آدمی است در طبق اخلاص قرار داد وهدیه به پروردگار عالمیان کرد باید نشان داد که تنها بنده خداست و تنها به او دل بسته است
اندر ره دوست جان باید داد / در راه محبت او امتحان باید داد
تنها نبود شرط محبت گفتن / یک مرتبه هم عمل نشان باید داد
و اکنون ای خدای مهربان و خالق آدمیان تو را سپاس می گویم که بنده کوچک خود لطف نمودی تا در جبهه نبرد حق علیه باطل حضور یابم و در کنار رزمندگان اسلام علیه کفر جهانی به نبرد برخیزم و از خون مقدس و پاک شهیدان پاسداری نمایم اکنون ای معبود و این خالق آدمیان دستم را بگیر تا اینکه از افتادن در منجلاب خود خواهی نجات یابم و نیتم را خالص گردان تا از هر گونه ریا و تزویر بدور باشم و مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده و به ما توفیق عنایت کن تا پوزه کفر جهانی را به خاک بمالیم (اللهم طهرقلبی من النفاق وعملی من الریا و لسانی من الکذب و عینی من الخیانه )خدایا قلبم را از نفاق و عملم را از ریا و زبانم را دروغ و چشمم را از خیانت بدور دار و شما ای امام ای حامی مستضغفان و در هم کوبنده ستمگران و جباران من به عنوان یک رزمنده کوچک اسلام آمده ام تا به ندای هل من ناصر ینصرنی شما لبیک گفته و به این شعار که ما همه سرباز توئیم خمینی گوش ؟توئیم خمینی جامعه عمل پوش و بیاری خدا ثابت کنم که مقلدشما هستم و ای نائب بر حق صاحب الزمان بیاری خدا ما رزمندگان اسلام چنان بر بعثیان کافر حمله خواهیم کرد که اربابان آنها در کاخهای سفید و کرملین از غصه دیوانه شوند همانطور که دیوانه هم هستند و به دشمنان اسلام خواهیم فهماند ک محبت خمینی در دل این امت آنقدر ریشه دوانده که با هیچ گونه ترس و تهدیدی نمی شود بیرون کرد حتی اگربدن های ما را قطعه قطعه کرده و بسوزانند پدرو مادر مهربانم شما که 19 سال برای بزرگ کردن من زحمت کشیدید و مرا به مکتب برای یادگیری قرآن و به مدرسه برای یادگیری علوم جدید فرستادید و هزینه تحصیل مرا فراهم کردید تا اینک در آینده به شما کمک کنم خودم زندگی راحت و آسوده ای داشته بشم و مجبور نباشم برای فراهم کردن احتیاتجات زندگی به کار گری و عملگی بپردازم ولی من خودم میدانم و گواهی میدهم تا کنون کو چکترین کمک و یا خدمتی نسبت به شما و دیگر دوستان انجام نداده ام و خود را مدیون زحمات شما میدانم و در مقابل شما احساس حقارت میکنم و از اینکه تا کنون موفق به انجام خدمتی نشده ام بسیار متاسفم و امیدوارم که مرا ببخشید و در ضمن من نه تنها برای شما خدمت نکرده ام بلکه در مقابل خدمات شما اعمال ناشایستی ممکن است انجام داده باشم و قدر دانی از زحمات شما نکرده باشم وشم به خاطر امام زمان مر عفو نمائید و از تقصیرات من در گذرید والدین مهربان و خواهران عزیزم دنیا نابود شدنی ،فنا شدنی و گذشتنی است و آخرت همیشگی ، ابدی و ماندنی و انسان . دیگر عرضی ندارم . التماس دعای فراوان. اللهم عجل لولیک الفرج.
ثبت دیدگاه