شناسه: 364903

وصیت نامه شهید محمد علمدار

بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشنده مهربان که هر چیز که در این جهان است از آن اوست و به جز خدای یکتا دیگر خدایی وجود ندارد. من سرباز وظیفه محمد علمدار سن 18 سال متولد 1341 کوچه بیوک یزد الان که دارم این وصیت نامه را می نویسم روز جمعه می باشد و هیچ کس در کنار من نیست و چون دیدم مادرم داغدیده است وصیت نامه را به او نمی دهم وصیت نامه را در جای امنی در خانه پنهان کرده بعداً جایش را به شما می گویم وصیت من به شما ای پدر و مادر این است که وقتی که من در راه خدا و در راه امام خمینی بت شکن که من سرباز کوچک و خاک پای امام نمی شوم به افتخار شهادت نائل گردم بهانه به دست دشمن ندهید و یک دانه اشک هم برای من نریزید و دشمن خود را خار و ذلیل کنید و شما بعد از شهیدن شدن من افتخار کنید که چنین پسری داشتید و رفت و در راه خدا به شهادت رسید. مگر من عزیزتر از طفل شیرخوار امام حسین علی اصغر هستم که لب تشنه به شهادتش رساندند کمی به خود آی و فکر کن وصیت دومم به شما این است که حتما به حضور امام مشرف شوید و چون من می دانم که شما یعنی مادرم داغدیده هستید کلمات شیرین امام به شما درس صبر می دهد و شما می توانید داغ من را تحمل کنید وصیت سومم به شما این است که چند هزار تومانی به شما دادم و احتیاج داشتید مراسم دفن جسدم بعد از شهادتم انجام دهید و اگر خرجش تمام پولم شد که هیچ و گر باقی ماند از آن بقیه را برای خودتان بردارید و پولهایی که در سربازی بودم و برایم فرستادید حساب کنید و گمان نکنم که طلبکاری داشته باشم و اگر داشته باشم طلبکاران جزئی هست و اگر کسی آمد و گفت که از من طلب کار هست حتما به او بدهید و از شما می خواهم که مرا مورد عفو و بخشش قرار دهید. هر چه شما کردید و نماز اول وقت و دعای برای ظهور امام زمان (عج) . 
و شما پدر و مادرم از شما می خواهم حسین برادرم هم مثل من تربیت کنید و در راه خدا جان فدایش کنید و در آخر خدایا از تو می خواهم که شهادتم را بپذیری و مرا در کنار شهیدان کربلا قرار دهید.
اسلام پیروز است است  / چپ و راست نابود است 
ما هم سرباز توایم خمینی / گوش به فرمان توایم خمینی
شهیدم من شهیدم من/ به آرزویم رسیدم من  
حلالم کن از آن شیری که من خوردم ز تو مادر / خداحافظ یا مادر نمی بینم تو را دیگر 
زمین شهر آبادان / شده پرپر زگلها ای تو ای مادر
به خوزستان گذر به نما / ببین نقش جوانان را 
شهیدم من شهیدم من / به آرزویم رسیدم من
ببین مادر کفن پوشم / تفنگم بر سر دوشم
به خون ارتشی سوگند / که روان گشته ز خوزستان
بریزم خون بعثی را / بکشم مزدور کافر را 
یا مادر ببین جسمم / شهید غرق در خونم.
والسلام/ محمد علمدار

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه