وصیت نامه شهید محمدعلی سلطانی گردفرامرزی
بسم اللهالرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون به نام خدا و با سلام بر امام زمان (عج) و نایب برحقش حضرت امام خمینی و درود به روان پاک شهیدان جان برکف و حماسه آفرین صحنههای نبرد حق بر باطل از صدر اسلام تاکنون که ارزشمندترین چیز خود را که در جان شیرینشان خلاصه میشد نثار اسلام و قرآن نمودند و با سپاس بیکران به درگاه ایزد منان که به من توفیق به جبهه رفتن را عطا نمود تا شاید بتوانم قدم کوچکی دراین راه بردارم آخرین سخنانم را که برروی این صفحه کاغذ نقش میبندد به عرضتان میرسانم هنگامی که این نوشتهها را میخوانید که ظاهرا من در بین شما نیستم ولی در حقیقت هستم و همیشه خواهم بود زیرا که خداوند در قرآن کریم میفرماید: ولا تحسبن الذین قتلوا فیسبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. و امیدوارم که من روسیاه گنهکار از جمله این رستگاران باشم و خداوند تبارک و تعالی به حرمت خون سرور شهیدان حضرت حسین ابن علی(ع) وهزاران شهید دیگر که راه آن بزرگوار را ادامه داده و مظلوموار به شهادت رسیدند ازگناهان بسیاری که مرتکب شدهام درگذرد. ای پدر و مادر مهربانم اکنون که قضا و قدر الهی بر این بود که این حقیر عاصی به فیض بزرگ شهادت نائل بشوم و راهی را که پیمودن آن دشوار ولی پایانی نیکو دارد با رهبریهای امام بزرگوار ونایب عظیمالشان حضرت امام خمینی و پیامهای مکرر شهدا که از ما میخواستند که راه آنان را ادامه بدهیم و ما هنگام تشییع جنازهها فریاد میزدیم که برادر شهیدم راهت ادامه دارد را با موفقیت طی کنم لازم میدانم از شما که به من اجازه دادید در این راه قدم بگذارم و در حقیقت مشوق من هم بودید تشکر و قدردانی کنم. پدر و مادر عزیزم از شما میخواهم از اینکه دیگر در بین شما نیستم ناراحت نباشید آیا میدانید هک چه سعادتی نصیب من و افتخاری شامل حال شما شده است آیامیدانید که من اصلا به شما تعلق نداشتم و امانتی از طرف خدا نزد شما بودم و اگر کسی امانتی را به شما سپرده بود و زمانی آنرا درخواست میکرد به او نمیدادیدحتما که میدادید و میدانم که هیچ ناراحت نیستید چون اگر قرار بود ناراحت شوید از اول راضی نمیشدید که من به جبهه بیایم. ای پدرعزیزم من میدانم که برای شما فرزند خوب و لایقی نبودم شما بسیار در زندگی برای من زحمت کشیدید و بعد از خدا تنها یاور من بودید و در هر کاری به قدر توانایی مرا کمک میکردید تا جایی که به دیگر دوستان احتیاجی نداشتم و نزد هیچ احدی روی نمیزدم امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید. ای مادر مهربان م که مرا با هزار رنج و زحمت بزرگ کردی و صدها آرزوی پوچ دنیوی برای من داشتی برای شما هم فرزند شایستهای نبودم شما را بسیار رنجاندم امیدوارم که مرا ببخشید و حلال نمایید. همینطور ای خواهرانم برای یک یک شما هم برادری خوب و مهربان نبودم زیاد با هم مجادله میکردیم امیدوارم همه آنها را به شوخی گرفته و همدیگر را حلال کنیم. خدا میداند که من از هیچ کس هیچگونه ناراحتی و گلهای در دل ندارم و فکر نمیکنم کسی هم از من آزار و اذیتی دیده باشد از قول من از تمام اقوام و خویشاوندان و هم کلاس که احیانا از دست من ناراحتی دیده عذرخواهی کرده و حلالیت بطلبید. دیگر اینکه خواهشمندم که از من تعریف و تمجید نکنید و راضی هم ندارم کسی برای من ذرهای اشک بریزد و مجالسی که میخواهید بگیرید بخصوص سوم وهفتم را بسیار ساده برگزار نمایید و حتیالمقدور لباس مشکی نپوشید. حرف بسیار دارم اما توانایی اینکه برروی این صفحه کاغذ بیاورم ندارم و قصد نوشتن وصیتنامه را هم نداشتم ولی چون نوشتن آن بر هر مسلمانی تقریبا لازم است این چند خط را به نام وصیتنامه بلکه به عنوان آخرین کلام و خداحافظی نوشتم. بار دیگر ای پدر ومادر گرامیام و ای خواهرانم هیچ در رفتن من نباید ناراحت باشید ناراحتی شما ناراحتی من و خوشحالی شما خوشحالی من است راضی به رضای خدا باشید این راهی است که همه باید بروند و چه بهتر که مرگ انسان توأم با شهادت درراه خدا باشد. برای همگی شما صبری و اجری جزیل و عمری طویل را از درگاه حضرت باریتعالی مسئلت میدارم. یکبار دیگر از قول من از تمام اقوام و خویشاوندان و همچنین همسایگان خداحافظی کرده و حلالیت بطبید. محمدعلی سلطانی
ثبت دیدگاه