شناسه: 366497

وصیت نامه شهید غلام علی ساغندی

بسم الله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند. ( سوره ی توبه آیه 110 ) ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد بیا بابا تماشا کن که فرزندت شده داماد به حجله می روم شادان ولی زخمی به تن دارم به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم سلام بر حسین شهید که تشنه جان داد سلام بر حسین که سر بریده اش بر صحرای خشک و بی آب و علف افتاد سلام بر حسین که شجاعانه جنگیند و تن به سازش نداد و هیهات من الذله یاوران خمینی. امشب که این وصیتنامه را می نویسم یک شب به عملیات مانده و دستم روی کاغذ می لغزد و نمی داند چه بنویسد و می داند که من کوچکتر از آنم که بنویسم ولی چند جمله ای با شما امت اسلامی حرف دارم. امت اسلامی مبادا گول ضد انقلابها را بخورید مبادا جلوی بچه هایتان را جهت آمدن به جبهه بگیرید و الا شما را در روز قیامت بازخواست می نمایند والا شما جواب باید بدهید مگر خون فرزندان شما سرخ تر از خون بچه های دیگر است. عزیزان مرگ هر کجا باشد می رسد چه در شهر چه در خیابان چه در خط دوم جبهه چه در خط اول جبهه و چه در عملیات جهت مکمل روح است. حضرت صادق (ع) می فرماید: موت نسبت با اهل ایمان روح را بیرون می آورد همچون گوهری که از صندوق بیرون آورد یا مرغی که از قفس بیرون بیاید. چنین قفس نه سرای چو من مرغی نیست روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم لذا حضرت علی (ع) مشتاق مرگ است بلکه سوگند یاد می کند که انس او به مرگ بیشتر از انس شیرخوار به پستانهای مادر است. همشهریان عزیز امشب که در این تاریکی با چراغ دستی دارم وصیت نامه می نویسم به یاد تاریکی شب اول قبر افتادم و همانطوریکه فاطمه به شوهرش حضرت علی (ع) وصیت کرد که علی جان من از تاریکی قبر وحشت دارم و از تو می خواهم نماز وحشت برایم بخوانی. ببینید فاطمه با این همه عظمت با این همه نماز و با این همه نزدیکی به خدا اینطور وصیت می کند تا چه رسد به ما. پس از امت شهید پرور می خواهم که نماز وحشت را برایم بخوانید و از همگی شما امید بخشش دارم و امیدوارم مرا عفو کنید و همشهریان عزیز می دانم حق الناس سخت است از شما می خواهم اگر از شما حقی ضایع کردم غیبتی کردم تهمتی زدم کار بدی از من برای شما سر زده است از ته دل مرا عفو کنید از همه ی دوستان طلب بخشش دارم و امیدوارم که اسلحه ی مرا بر زمین نگذارند و از دوستان می خواهم که جنازه ی مرا که آوردند پیکر مرا به همه نشان بدهند و دستهایم را باز بگذارند تا همه بدانند هیچ چیز از این دنیا نبرده ام. چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند کورکورانه از دنیا نرفتم و اآرام آرام هم جنازه ام را به خاک بسپارید و از همسنگرهای عزیزم استادی، قاسمی، غلامی، هاشمی باز هم طلب بخشش دارم. و اما پدر و مادر عزیزم می دانم که رفتن من از پیش شما خیلی سخت است. واقع رنج آور است ولی از شما می خواهم که اصلا برای عزای من پیراهن مشکی به تن نکنید اصلا برایم گریه نکنید و هر چه گریه دارید هر چه پیراهن مشکی دارید بگذارید برای حسین و برای حسین سیاهپوش شوید. می دانم پدر و مادر برایتان صبر هم سخت است ولی ان الله مع الصابرین خداوند دوست دارد صابرین را و صبرکنندگان را و از شما واقعا طلب عفو و بخشش دارم و از شما می خواهم که نماز و روزه قضا برایم به جا بیاورید. خواهرهای گرامیم شما هم می دانم خیلی برایتان سخت است نبودن من . از شما می خواهم اولا مرا عفو کنید اگر بداخلاقی برایتان کردم و دوما می خواهم هر شب جمعه برایم سر قبر خیرات کنید و از شما می خواهم که حضرت زینب (س) را در زندگی خود الگو قرار دهید و الگو باشید برای کسان دیگر در محل های عزاداری امام حسین (ع) و راهپیماییها و نماز جمعه شرکت نمایید. و از خواهر بزرگم معصومه تقاضا دارم مرا واقعا عفو کند و تقی کوچکتر را چنان تربیت نماید که برای دیگران الگو باشد و راه مرا ادامه دهد و از خواهر کوچکم هم می خواهم مرا واقعا اگر بدی به او کرده ام ببخشد و از شما می خواهم که نماز قضا برایم به جا آورید. برایم خیلی دعا کنید. والسلام.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه