وصیت نامه شهید ضیا زارع گاریزی
بسم الله الرحمن الرحیم
« ربنا اغفرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین .
خدایا به ما صبر و پایداری در راهت عطا کن و قدمهای ما را ثابت و
محکم بگردان و ما را بر قوم کافران پیروز بگردان » .
اینجانب حقیر ضیاء زارع فرزند محمد ساکن و متولد روستای گاریز وصیتنامه خود را با نام خدا آغاز میکنم . بنام آن خدایی که ما را از علق آفرید و ما را در رحم مادر پرورش داد و بدنیا آورد و به ما جان بخشید و مارا از دنیا می برد و میمیراند و باز در روزی دیگر برای رسیدگی به اعمال انسانها آنها را دوباره زنده میکند و با سلام درود به منجی عالم بشریت مهدی موعود امام زمان (عج) و نائب بر حقش روح خدا خمینی کبیر و با آرزوی پیروزی رزمندگان اسلام بر علیه کفار . در این زمان که وصیتنامه خود را می نویسم نمیدانم که عاقبت به کجا خواهم رفت و نمیدانم خداوند تعالی برای من چه مقدور فرموده است . ولی همین قدر میدانم که خداوند به گنهکارترین بندگان خود نیز رحم میکند ، من امیدوارم که به جبهه آمدنم بخاطر خدا بوده باشم و درجبهه کارکردنم برای خدا باشد . راستش آنقدر جنبه های ریا زیاد است که حتی خیای وقتها انسان برای فرار از این بلای بزرگ به همان ریا متوسل میشود ، به هر حال شماها برای من و برای همه شهدا دعا کنید و از خدا درخواست کنید که در پیشگاهش شهید محسوب شویم . بار خدایا به من توفیق بده تا بتوانم در راه تو قدم بردارم . بار معبودا من بجز تو کسی را ندارم و امیدوارم که من را به راه راست هدایت فرمایی و قدمهایم را در راه خودت استوار نگهداری و قبل از اینکه توفیق شهادت در راه خودت را نصیبم گردانی گناهانم را پاک کن . و اینک ای هموطنان عزیز اکنون که کشور اسلامی ما در جنگ با عراق متجاوز در آستانه پیروزی قرار دارد هربار کشوری مزدور منطقه دم از صلح برمی آورند که همین شعار صلح طلبی از همان حلقومی بیرون می آید که زمانی در صحرای سینا و زمانی دیگر در لبنان برآمد . بدیهی است که ما هرگز چنین صلح ننگین و غیرشرافتمندانه ای را نخواهیم پذیرفت و تا پیروزی نهایی دست از جنگ برنخواهیم داشت . زیرا این ما نبودیم که جنگ را آغاز کردیم بلکه استکبار جهانی با درک ماهیت انقلاب اسلامی ایران و به خیال خودش برای جلوگیری از صدور انقلاب ناشیانه نقشه جنگ تحمیلی را کشید و عجولانه آن را به مرحله عمل درآورد . و حال آیا می توانیم این همه خون پاک به ناحق ریخته را نادیده بگیریم . آیا می شود به چهره اینهمه معلول بیگناه نگاه کنیم و ساکت بنشینیم آیا می شود به چهره اینهمه کودک پدراز دست داده نگاه کنیم وساکت باشیم و آیا می شود به چهره های خانواده معظم شهدا نگاه کنیم و دست روی دست بگذاریم و بالاخره آیا پس از این همه جنایت که صدام مزدور بدستور اربابان جنایتکارش مرتکب شده است میتوانیم بر سر میز مذاکره بنشینیم و با قبول صلح تحمیلی مهر تأیید براین جنایات بزنیم . هرگز،هرگز ملت قهرمان و شهید پرور ایران هرگز اجازه تشکیل چنین جلساتی را نخواهد داد و تا نابودی کامل استکبار جهانی شعار جنگ جنگ تا پیروزی را همچنان فریاد خواهند زد و تا فتح کربلا و آزادی قدس به پیش خواهند رفت . جوانان رزمنده و ملت قهرمان می خواهند که دست از امام و انقلاب اسلامی و جنگ برندارید و تا آخرین قطره خون خود پاسدار اسلام و خون شهیدان باشید و هرگز دست از امام برندارید که ما هر چه داریم از امام است . باری پدر و مادر عزیزم مرا حلال کنید و افتخار کنید که فرزند کوچکتان در راه خدا شهید شد و من هم از شما تشکر میکنم که چنین فرزندی را پرورش دادید تا به لقاءالله رسد ناراحت نباشید که هیچ نیست هر کاری کنید باز هم کم است . فقط مادر می دانم که زحمت من را زیاد کشیده ای ولی این را بدان که اگر در دنیا برایت کاری انجام نداده ام انشاءالله در دنیای ابدی و اصلی هرچه از دستم برآید برایتان انجام می دهم و سلامت را به فاطمه زهرا (س) می رسانم و امیدوارم شما پدر و مادر عزیزم کاری نکنید که خدای ناکرده فاطمه زهرا (س) ناراحت شود و در پایان سلامتی امام و موفقیت شما را از خدای بزرگ خواستارم . به امید زیارت کربلا . خداحافظ
والسلام
فرزند عزیزتان ضیاء زارع 20/12/63
ثبت دیدگاه