وصیت نامه شهید علی راست پور
بسمالله الرحمن الرحیم هدف و مقصود تمامی شهدا یکی است . زندگی نه آنقدر شیرین است و نه مرگ آنقدر ترسناک ، که انسان شرف خود را به آن بفروشد بنام ا... به نام خدایی که جهان را با تمام عظمتو زیباییش آفرید و درپی آن موجوداتو مخلوقات را خلق کرد و با قراردادن قوه تدبر و تفکر درانسان ، اورا بعنوان اشرف مخلوقات برگزید تا بوسیله این نیرو خود را شناخته و بوسیله این خودشناسی ، خدا را بشناسد و درمیان امتحانات بس پیچیده راه و مقصود خویش را تعیین نموده و درجهت کمال و تعالی درآن راه گام بردارد تا به مقصود و معشوق خویش برسد. انسانی که میتواند با استفاده صحیح ازاین نیروی خدادایش (قوهتدبر و تفکر) به سرحد تعالی و کمال برسد و یا اینکه با استفاده نادرست از آن از مقام انسانیت به پستترینمراحل حیوانیت کشاندژ شود. آری چه بسیارکسانند که فقط لذایذ دنیوی را مقصود و هدف خویش قرار داده و تنها سود ضمطط مادی چدد ا4 دنظرمنگیرند لحغاای ه فکرمعنویت و سرانجام خویش ژنستند.اینها هسهدد کسانیی ه0ُ0ن شهدا ا پایا044گ ه و قظه چ4گواده آنها را ةریحهدارتر مینمایند و اینان باید بدانند که اگر در این دنیا سزای خامال خویش را نبینند درجهان باقی مستوجب عذابی دردناک خواهند بود. اینجانب علی راستپور وصیتنامه خود را با کمال صحت و سلامت در شهر خرمشهر یا در واقع خونین شهر ، شهری که ازخرمی به ویرانی تبدیل گشته، شهری که کوچهها و خیابانهای ویرانهاش بازبان خونین خود درد دلهای فراوان دارد و گویی که هریک از حماسهسازی و جانبازی شهیدان گمنام سخن میگوید و بالاخره شهری که با دیدن چهره مظلومش من را در راه هدف مقدسم ثابت قدم و استوارتر میسازد، شروع میکنم. بارالها، تو را سپاس که پرده غفلت را از دیدگان من کنارزدی و راه درست زیستن و درست مردن را به من آموختی ، آموزگارم را حسین بن علی قراردادی و درسم را درس شهادت. شهادتی که با بدستآوردن آن زندگی جاویدان شروع خواهد شد و نعمات بیکران در پی آن خواهدبود و این وعده توست به بندگان صالح، به بندگانی که خانه دلهای آنها بنورایمان و معرفت و به ذات بیهمتای تو روشن شده است. خداوندا تو خود شاهدی که از همان لحظه اول که قصد جبهه را کردم نیتی جز رضای تو را نداشتم و جز به جهاد در راه تو نمیاندیشیدم پس از تو عاجزانه میخواهم که رزمندگان را موفق داری و نگذاری که دشمن زبون بر این مخلصان و زاهدان شب و شیران روز مستولیگردد که جز تو را نمیطلبند و لحظهای از تو غافل نیستند. ای ملت غیور، مخصوصا شما ای جوانان حضرت علیاکبرحسین را سرمشق خود قراردادهو دنبالهرو هدف ومقصود او باشید و هرگز دل را درگرو مال و منال دنیا قرارندهید زیرا که حضرت علیاکبر جهان باقی را برجهان فانی ترجیح داد. ای پدر و مادر عزیزم میدانم هنگامیکه خبر شهادتم را به شما میدهند ناراحت میشوید اما باید افتخارکنید که هدیهای ناقابل را در راه خدا دادهاید و یک مسلمان باید در راه خدا بخشش نمایدو باید بدانید که من نزد شما امانتی بیش نبودم و اکنون شما امانت را به صاحب اصلی آن واگذار نمودهاید. اما تو پدرعزیزم دستان پینه بستهات را بوسه میزنم زیرا تو مرا خوب تربیت نمودی و راه و روش رسیدن به حق و حقیقت را به من آموختی. و تو ای مادرم مبادا قطرهای اشک برای از دست دادن من بریزی چرا که هرقطره اشک تو بمنزله قطره آبی است که نهال پژمرده خصم را تازه نموده و به آن حیات میبخشد و اگر گریه نمودی فقط و فقط بخاطر مظلومی آموزگارم حسین بن علی باشد زیرا که من یکی از دانشآموزان مکتب اویم. امیدوارم که هردو شماها نتیجه محصول خویش را درجهان آخرت برداشت نمایید. و از برادرانم میخواهم که اسلحه مرا بر زمین نگذاشته و تا پیروزی اسلام برکفر و شکست دشمنان این مرز و بوم ازپای ننشینند. خواهران عزیزم از همگی شما میخواهم که حجابتان را حفظ کنید و حضرت زهرا را سرمشق زندگی خویش قراردهید و بدانید که سیاهی حجاب شما از خون من رنگینتر است و امیدوارم که فرزندانتان را درمکتب حسین و خواهر آزادهاش زینب پرورش دهید. در پایان از کلیه دوستان و آشنایان میخواهم که مرا حلال کنند و ازمن راضی باشند چرا که اگر شما از من راضی نباشید و مرا عفو ننمائید خدا هم ازمن راضی نخواهد شد. والسلام.
ثبت دیدگاه