وصیت نامه شهید محمدرضا دهقان بنادکی
بسمه تعالی
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی، ابراهیم زمان، امید مستضعفان، قلب محرومان، قلب ملتهای رنجدیده که درد آنها را میداند و عامل آنها را شناخته و آنچنان قهرمانه از کشور اسلامیمان دفاع میکند که حیرت جهانیان را برانگیخته.
اینجانب محمدرضا دهقان بنادکی فرزند محمد وصیت میکنم که من با میل و اشتیاق فراوان به میدان جنگ بین حق و باطل که همیشه نشانگر آن بوده است که حق پیروز است و ما همه به خاطر حق میجنگیم رفتهام که چنان که کشته شویم و یا بکشیم در هر دو حال بزرگترین پیروزی است که خداوند به بنده خود عنایت کرده آن هم در این موقعیت نصیب ما شده که هیچ چیز به اندازه یک قطره خون که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست. چه خوب است که من هم با این قطره خون به هدف خود برسم.
پدر و مادر عزیزم این ایران عزیز کشور رسولالله مکتب اسلام که بیش از1400 سال از طرف کفار مورد هجوم بوده است برگردن من و شما حق دارد و برای حفظ آن باید نهایت کوشش را بکنیم همانطور که امام فرمود چشم امید من به شما جوانان برومند است که ادامه دهندگان راه حسین(ع) هستید و این راه را بیش از هزار و چهارصد سال ادامه دادهاید و ما او نیز او را تنها نخواهیم گذاشت یار و یاور او خواهیم بود و همیشه گوش به فرمان مجاهد پیر (امام خمینی) که همچون کوه در مقابل یاوهگویان ایستاده هستیم.
پدر، درود بر تو که چون ابراهیم فرزند خود را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باریتعالی سر باز نمیزند و مرگ در راه خدا را به جز سعادت نمیداند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمیداند و شهادت را بهترین نعمتهای خداوند میداند. مادر عزیز که عزیزترین عزیز ما هستی، بعداز خدا تو مهربانترین مهربانها هستی من به وجود تو افتخار میکنم که در نزد تو اینچنین تربیت شدم که توانستم در هنگام جوانی خدمت ناچیزی به اسلام بکنم و چنان مرا تربیت کردی که پای خود را جای پای علیاکبر بگذارم که چه کشته شوم یا سالم باشم برای تو افتخار است.
ای برادران عزیزم، پیوسته در راه پیش برد اسلام عزیز به رهبری امام خمینی بکوشید و تمامی قوانین اسلامی را انجام دهید و سخنان امام را به جان و دل پذیرا باشید چون زمان زمان حسین(ع) و روزها نیز هرکدام عاشورا است و تو ای خواهر حجاب، عفت و پاکدامنی را بیش از هر چیز مورد اهمیت قرار بده چون حجاب تو مشت محکمی به دهان یزیدیان است من از نظر مالی این مقدار پولی که دارم در راه خدا صرف کنید چند دست لباس دارم آن را به جنگزدگان بدهید. در آخر چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتهام. دستانم را باز بگذارید تا دنیاطلبان و مال دوستان بدانند که چیزی به دنیا نبردهام.
من در ماشینم و عازم به جبهه، فرصت آن ندارم که به طور کامل وصیتنامهای برای خود بنویسم فقط اشارهای میکنم. «الهی رضا برضائک و تسلیما بامرک لا معبود لی سواک» پروردگارا بنده علیل و عاجز توام، بنده گناهکار و ذلیل توام، از تو طلب آمرزش دارم. از تو میخواهم فقط هدایتم کنی به آنجا که رضای توست.
مادرم، خواهرانم، عموهایم، مرا ببخشید به آنچه که برای شما خلاف بود و انجام دادم. برای من طلب آمرزش کنید نه، نه بر مزارم گریه نکنید، بر کشته شدنم افسوس نخورید بخصوص به حضور تو ای مادر و ای خواهر چون امیدوارم بتوانم در صف حسین(ع) محشور شوم. آری کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. و در هر کربلایی حسین وجود دارد و حسین ما امروز امام خمینی است. او را یاری کنید که خدا را یاری کردهاید. از منافع شخصی خویشتن به خاطر خدا و برای تداوم پیروزی انقلاب بگذرید و کوشا باشید.
خداوندا، بنده حقیر ناچیزت را جزو بندگانی قرار ده که تو را یافتند و شناختند و در راهت فنا و در آخرت تو خود خونبهای آنها را خواهی داد. خداوندا، به جز این خون ناقابل در درگاهت که خود نیز امانتی است نزد ما، چیز دیگری ندارم که تقدیم راهت سازم. بارالها این خون را قبول درگاهت فرما. یا رب العالمین. والسلام . محمدرضا دهقان بنادکی در جبهه آبادان
ثبت دیدگاه