شناسه: 369384

وصیت نامه شهید عبدالهاشم یوسفی

بسم الله الرحمن الرحیم

« ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

با سلام بر یگانه منجی بشریت، ولی عصر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نائب برحقش، امام امت این پیرجماران و بت شکن قرن و با دورود به روان پاک شهدای کربلای حسین (علیه السلام) و کربلای جنوب و غرب کشور و با سلام بر تمامی اسراء و مفقودین و مجروحین که جان شریف خویش را در راه اسلام، در طبق اخلاص قرار داده و برای اسلام جان شریف خویش را تقدیم کردند.

این چند نکته ای را که می خواهم ذکر کنم، به عنوان وصیت نامه من می باشد که با فکر و عقلم سنجیدم و روی کاغذ آوردم؛ امیدوارم دین خود را ادا نمایم. کارم را با نام خدا شروع کردم؛ خدایی که انسان را آفرید و به او عقل و فکر و نیرویی سرشار داده است و دو راه را برای ما و پیش روی ما قرار داده تا بتوانیم راهمان را انتخاب کنیم و بدانیم که، از کجا آمده ایم، آمدنمان بهر چه بود، به کجا می رویم آخر، ننمایی وطنم؟  وظیفه سنگینی بر دوش داریم که باید ادا نماییم و قرآن کریم می فرماید:«و جاهدوا فی الله حق جهاده» در خدا جهاد کنید و حق آن را ادا نماییم. برای همین منظور، به فرمان امام امت ، این نائب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طرف جبهه نور علیه ظلمت شتافتم تا دین خویش را بپردازم؛ چون قرآن کریم می فرماید:«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم» (از خدا و رسول و صاحبان فرمان (ائمه و فقیه) اطاعت کنید!) چون اطاعت از ولی فقیه واجب شرعی می باشد.

اما جبهه خود، محل خود سازی می باشد؛ استاد مظاهری در کتاب “جهاد اکبر” می گوید: طلبه در مدت چند سال در حوزه می ماند و خود سازی می کند ولی این بسیجی های ما چند ماه که در جبهه هستند، خود سازی می کنند؛ یعنی جهاد اکبر که جهاد با نفس اماره می باشد وجهاد اصغر را نیز که جهاد با دشمن خارجی می باشد نیز به پای می دارند. و این امت ما، آنقدر دشمنان را می کشند تا فتنه در جهان از بین برود. چون قرآن کریم می فرماید: «وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه». جهاد، دری از درهای بهشت است که برای بندگان خاص خدا می باشد.

به آن کسانی که می گفتند: (کاش در زمان امام حسین بودیم و درجنگ یاریش می کردیم)، می گویم: بیایید به داد اسلام برسید! که امام می فرماید:(اگر در جنگ شکست بخوریم اسلام شکست می خورد و ضربه بزرگی بر اسلام وارد می شود. و راه کربلا را به وسیله رزمندگان عزیز و بزگوار، این شیران روز و دلاوران شب و سربازان خاص امام زمان(عج) باز کنید).

این حقیر راهی را انتخاب کردم که کسی مرا وادار نکرده و عاشق این راه بوده ام و می دانم که در این راه باید جان و سر خویش را در طبق اخلاص قرار دهم؛ برای همین با پدر و مادرم آن را در میان گذاشتم وگفتم که می خواهم به جبهه بروم و دشمنان بدانند که ما عاشقیم و نمی شود عاشق را از معشوق جدا کرد.

ای پروردگارم! من عاشقت هستم و امید پرواز به ملکوت اعلی را دارم؛ امیدم را ناامید مکن (آمین). امید دارم که قبر علی اکبرِ امام حسین (علیه السلام) را در دنیا بغل گیرم و اگر به این آرزو نرسیدم، در قیامت انشاءالله بهره مند خواهم شد.

دشمنان این انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی بدانند که این امت حزب الله در راهی قدم نهاده که سرانجامِ آن شهادت در راه خداست؛ چون قلبمان مطمئن به عشق لقاء الله است وما را درخط  پیروزی قرار می دهد و این ( شهید است که نظر می کند به وجه الله) و باز خون شهید است که آفتاب را شرمنده می کند؛ چون امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از ضربت خوردن در محراب مسجد کوفه می گوید:« فزت و رب الکعبه»: یعنی به خدای کعبه رستگار شدم. شهادت در راه خدا، سعادتی است که نصیب هر کسی نمی شود. پدر و مادرم ! محضر شما سلام خالصانه می رسانم، انشاءالله مرا عفو نمایید که لیاقت نداشتم به شما خدمت کنم. و اما مادرعزیزم! می دانم برایم ناراحتی زیادی متحمل شدید؛ انشاءالله مرا عفو کنید و برایم دعا کنید. و اما برادرانم! به عنوان برادر کوچک شما ، می خواهم کاری انجام دهید که رضای خدا را جلب کنید و از نیروی الهی روحانیت جدا نشوید؛ چون امام امت می فرماید:«اگر روحانیت نبود، از اسلام هم خبری نبود». اما خواهرانم! شما می دانید که مسئولیت شما هم خیلی مشکل است. درباره حجاب نمی توانم به شما بگویم؛ چون شما از خانواده ای هستید که دوران پهلوی و در انقلاب اسلامی در جوار روحانیت بوده و هستید. یک تقاضا دارم و آن اینکه وظیفه شما این است که فرزندانی تحویل جامعه اسلامی بدهید که در راه انقلاب اسلامی، پیرو امام امت و از نوکران واقعی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند.

اما هم سنگرانم در حوزه علمیه! از شما به عنوان برادر کوچک تقاضا می کنم، جبهه احتیاج به نیروی روحانیت دارد، آنجا را پُر کنید و سنگرها را حفظ کنید.

از امت حزب الله بخصوص هم روستایی هایم می خواهم که با هم دیگر مهربان بوده و وحدت را بین خویش حفظ کنند و با خانواده های شهدا بخصوص فرزندان شهید مهدوی و شهید محمدیان به عطوفت و مهربانی رفتار کنید؛ نکند خدای ناکرده این فرزندان شهید در آن دنیا نزد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از دست شما شکایت کنند.

در آخر از امت شهید پرور می خواهم که امام امت و جبهه را تنها نگذارید! از پدر و مادرم می خواهم، اگر مقداری از بدنم باقی ماند، هرکجا که خودشان می دانند، دفنم کنند. به امید پیروزی حق علیه باطل و نور علیه ظلمت. والسلام علی من اتبع الهدی.

عبدالهاشم یوسفی1/2/65.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه