شناسه: 370509

خاطرات شهید علی یادگاری

مجید- برادر: آخرین باری که می خواست برود حاجی مخالفت کرد چون به او الهام شده بود که شهید می شود. ایشان کیف اش را در اتاق جا گذاشته بود که بعد از یک هفته اطلاع دادند که کیف اش در اتاق جا مانده. زمانی که می خواست برگردد تا کیف خود را ببرد من را بوسید گفت:« به هیچ کس نگو که من رفتم.» بعد هم که هفتم شهید نظام بوده خبر دادند علی شهید شده. آن زمان ناز و نوازشی که می کرد مرا یادم است. سرشان را به سرم می چسباند و دست شان را روی سرم می گذاشتند نازم می کردند.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه