خاطرات شهید اسحاق یونسی پوربهنمیری
پدر شهید می گوید: فرزندم از همان کودکی به مسجد می رفت و نماز می خواند و در مراسم های عزاداری شرکت می کرد. عشق و علاقۀ زیادی به من و مادرش داشت. از لحاظ جنب و جوش از دیگر فرزندان بهتر بود حتی برای پدرم بسیار زحمت کشید. با برادرها بسیار خوب بود. و به همراه برادر بزرگترش کار می کرد. هیچ گاه نمازش را ترک نمی کرد اول نماز می خواند و سپس ناهار یا شام خود را می خورد در کلاس های بسیج شرکت می کرد. اسلحه شناسی را کاملاً یاد گرفته بود و اسلحه اش را به منزل می آورد. او به همراه عموی خود که روحانی بود به قم رفت و با شخصیت امام آشنا شد و به ایشان علاقه مند شد. تا جایی که در سخنرانیهای روحانیون شرکت می کرد. علاقه زیادی نسبت به اهل بیت داشت و در محرم لباس سیاه می پوشید و به مردم آب می داد. هر جمعه به نماز جمعه می رفت. نسبت به حلال و حرام بسیار دقت می کرد اگر چیزی می آوردم و به او می دادم تا از حلال بودن آن مطمئن نمی شد به آن دست نمی زد.
ثبت دیدگاه