خاطرات شهید عباس یوسفی
طیبه یوسفی- خواهر شهید : در آخرین باری که آمد برای خداحافظی به من گفته بودند که من دارم می روم و حتماً باید در عملیات شرکت کنم خیلی ذوق و شوق عجیبی داشت و روز شماری می کرد به او گفتم زیادجلو نروید چون پدر و مادر پیر هستند و آن ها نیاز به کمک دارند و شما کمک حال شان هستید ایشان به من گفت :«اگر به مرخصی نیامدم مطمئن باشید شهید می شوم .»
ثبت دیدگاه