خاطرات شهید محمدولی یونسی ملوردی
پدر شهید می گوید : من و او با هم به سنگرهای تصرف شده دشمن بعثی برای سرکشی می رفتیم ایشان اکثر فشنگ های رسام را جمع می کرد و شب ها به طرف دشمن شلیک می کرد، عاشق فشنگ رسام بود. برادر شهید- شهرام- می گوید: علاقه خاصی نسبت به جبهه و جنگ داشت حتی از خانواده درخواست حضور داوطلبانه به جبهه را داشت که خانواده به خاطر حضور برادران در جبهه مانع رفتن او می شدند. او در جواب می گفت: مگر خون من از دیگران رنگین تر است.
ثبت دیدگاه