شناسه: 339774

زیر درخت زیتون

بعد از اینکه همه فهمیدند آقا سید میلاد شهید شده و پیکر مطهرش مشخص نیست کجاست خیلی بی تاب بودیم پدر آقا سید میلاد هر روز می اومد خونه ما خیلی حال پریشانی داشت می گفت عمه یعنی پیکر پسرم بر می گرده ؟؟ و گریه می کرد انگار قلب همه ما رو آتیش می زدند
به پدر سید میلاد گفتم آقا سید من براش نذر قربانی می کنم که اگر پیکرش برگشت ورودی شهر قربانی کنیم به حضرت ابوالفضل علیه السلام برای برگشت پیکر سید میلاد متوسل شدم واقعا پدر سید میلاد بیقرار بود ...
بالاخره سید بیقراری پدرش رو تاب نیاورد و رفت خواب یکی از دوستان و همرزمش و محل پیکرش رو گفت به همرزمش گفته بود می خواستم گمنام بمونم ولی پدرم خیلی بیقراری می کنه بیاید من رو ببرید و آدرسی که داده بود زیر یک درخت زیتون بود همرزم سید با فرمانده سید رفته بودند و دیده بودند دقیقا همون مکانی هست که در خواب گفته بود و پیکرسید میلاد عزیز رو بعد از بیست و یک روز به وطن آوردند و در ورودی شهر برای پیکر مطهر سید نذرقربانیم رو ادا کردم 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه