شناسه: 339807

بخشیدن طلب

یه روز تو ساختمونش داشتیم کار میکردیم هی با شوخی می‌گفتیم برو نهار بگیر بیار برامون ولی گوش نمی داد به قول خودمون خودش رو میزد به کوچه علی چپ عصر همون روز برای خریدن یک سری از وسایل ساختمان به همدان رفتیم تو راه که می رفتیم بهش گفتم سید شما خیلی خسیسید یه نهار ما رو مهمون نکردید خندید از همون خندهای بلند به یاد موندنیش.گفت من به جا خرج میکنم وبه موقعش گذشت میکنم مهم نیست مقدار گذشت یا خرجی که میکنم چقدر باشه همین چند روز پیش از یه نفر 5 میلیون طلب داشتم اومد بهم گفت به زور زحمت 2میلیون تومان جور کردم و بقیه طلبت رو نمیتونم بدم بهم مهلت بده تا هر وقت دست و بالم باز شد بقیشو بدم من هم چون میدونستم دست و بالش خالیه و محصول خوبی برداشت نکرده بقیه پول و بهش بخشیدم و گفتم بقیشو نمیخوام نوش جونت به فکر زن و بچه باش خدا بزرگه در ضمن از اون بنده خدا اسمی هم نبرد تا آبروش حفظ بشه و میگفت این تنها مورد نیست که گذشت و دستگیری میکنه بعد بهم گفت خودت قضاوت کن دستگیری از نیازمند بهتره یا خرج اظافی برای شمایی که تو خونتون بهترین غذا رو میتونید بخورید؟؟؟
من در جواب سید سکوت کردم و بقیه راه رو به درسی که از او گرفته بودم فکر کردم او هرگز ریا کارانه حرف نزد و من با شناختی که از او داشتم و برایم در مناطق جنگی جنوب ثابت شده بود به گفتهایش ایمان کامل دارم. 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه