فرمانده جدید گردان
برای گذراندن دوره مربیگری به اصفهان اعزام شدم ،در طول این مدت خیلی وقت ها دغدغه گردان و مدیریت گردان را داشتم ،باید شخصیتی ارزشی و مدیر بر گردانی ارزشی فرماندهی می کرد. در این فکر بودم که خوابم برد. در علام خواب دیدم چند نفریم که منتطریم برای زیارت حرم حضرت زینب(س) ما را بپذیرند.آفا محسن هم بود. اتفاقا از آن چند نفری که بودیم فقط آقا محسن را با آغوش باز پذیرفتند و ما ماندیم که چکار کنیم.بعد از آن از خواب بیدار شدم و به تعبیر خودم فرمانده جدید گردان را پیدا کرده بودم.از اصفهان که آمدم بلافاصله به آقا محسن قضیه فرماندهی اش بر گردان را مطرح کردم. آقا محسن در جواب من پاسخی داد که مدت ها بعد از آن مرا در فکر فرو برد ،ایشان گفتند : برادر مسئولیت برای شما ،من دیگه می خواهم پرواز کنم برم. بعداً که خبر شهادتش را شنیدم فهمیدم تعبیر خواب من این بود که خداوند خوبان را از بین ما با شهادت گلچین می کند ،و آفا محسن برای همیشه فرمانده ماند.
ثبت دیدگاه