دل نوشته همسر شهید 2
تو اجر اشک هایت را گرفتی و توحیدی شدی،وبرای این کار حتی از عزیزترین هایت فاطمه زهرا و محمدمهدی گذشتی،نه به این خاطر که تو وابسته نبودی، نه تو عاشق عزیزانت بودی و عاشق برای معشوقش به هر آب آتشی میزند که او در راحتی و آرامش باشد و لحظه ای ترس نداشته باشد.
تو رفتی اما افتخاری بر پیشانی عزیزانت شدی که فردای قیامت همه با عزت در پیشگاه حق تعالی سربلند کنیم وبگوییم هرکدام از ما تکلیفی به دوش داشتیم، لحظه ای که یزیدیان زمان در پی تکرارعاشورا و جسارتی دگر به خیمه بی بی زینب بودند، ما باتمام توان و هستی مان ایستادیم و گوش به فرمان حسین زمانمان و نائب بر حق ولیعصر(عج) سید علی گوش به فرمان شدیم و اجازه تکرار عاشورا را ندادیم.
قلم به دست گرفتم که تا سحر مانده...
من و نگاه تو وذوق های درمانده...
صدای خنده ی تو توی قاب عکست هست...
جلوی قاب شما چشم های تر مانده...
ثبت دیدگاه