کوهی از عاطفه
پدر کوهی از عاطفه و مهربانی بود به افراد مسن و سالخورده خیلی خدمت میکرد و احترام خاصی برای این قشر قایل بود.
مادر همسرم پیر و ناتوان بود. پدر همیشه سفارش میکردکه هوای مادر اقا محمدرو داشته باشم و این مادر مهربان هم پدر رو خیلی دوست داشت و بعد رفتن ایشون همیشه بهم امیدواری میداد که نگران نشو انشالله پدرت صحیح و سالم برمیگرده و هر روز که میگذشت روز شماری میکرد,که موعد,برگشتن پدر برسه.
متاسفانه ایشون سال گذشته مریضی سختی گرفت و بابا سوریه که بودچند بار تماس گرفت و با ایشان تلفنی صحبت کرد . تا اینکه چهار روز قبل از شهادت بابا ایشون به رحمت خدا رفتن..و بابا با شنیدن این خبر حالش دگرگون شد و همرزم ایشون بعدها به ما گفتن اونروزی که ابوتراب این خبر رو شنید از شدت ناراحتی چند ساعتی فقط گریه میکرد.
و اما چهار روز بعداز فوت مادرآقا محمد. پدر به درجه ی رفیع شهادت نایل میشن و ما مراسم هفت مادر این خبر رو شنیدیم.
ثبت دیدگاه