گفتگو با همسر شهید 2
ایشان بسیار زحمتکش بود،همیشه در حال خدمت به خانواده و خدمت به مردم بود. در جبهه های جنگ حضور فعالی داشت و چندین بار با اینکه مجروح شده بود و باید استراحت می کرد، اما غیرتش اجازه نمی داد همرزمانش در جبهه تنها بمانند، بخاطر همین بلافاصله بعد از کمی بهبودی سریع به محل ماموریتش بر می گشت به ما می گفت غصه نخورید ان شاءالله با پیروزی برمی گردیم... و همین طور هم شد...
فرزندانمان بزرگ شدند و الحمدالله به نوعی باعث افتخار ما شدند. آقا مرتضی سال ۷۸ از سپاه پاسداران بازنشسته شد و ما وقت بیشتری را در کنارش بودیم سال های قبل ایشان در هر مناسبتی ماموریت بود و ما نمی توانستیم در کنارش باشیم. تا اینکه بازم ایشان را برای فرماندهی گردان بیت المقدس بهار انتخاب کردند و ایشان هم پذیرفت.
دوسال در حال خدمت به این گردان بود و چندین رزمایش را به نحو احسن انجام دادند. تا اینکه فکر رفتن به سوریه رو در منزل مطرح کردند. از یک سال قبل برای اعزام نام نویسی کرده بود. و خانه و هرمال منقول و غیر منقولش را به اسم من کرده بود.
هر ازگاهی صحبت از رفتن می کرد و دل ما می لرزید ولی به شجاعتش ایمان داشتیم.
ثبت دیدگاه