دوران سربازی
یکی از خاطرات دوره سربازی ایشان این بود که حاج حیدر مرخصی گرفته بود و قرار بود برگرده ملایر ولی یکی دیگر از هم خدمتی های ایشان دوست داشتند که همراه حاج حیدر مرخصی بگیرند و هر دو سعی داشتند که بهانه ای جور کنند که به ایشان نیز مرخصی تعلق بگیره. بالاخره تصمیم بر این میشود که بگویند پدر اقای میرزایی فوت کرده و ایشان هم باید برگردند ملایر. وقتی قضیه را پیش فرمانده مطرح می کنند فرمانده بدون چون و چرا به هر دو مرخصی می دهد. جالب اینکه وقتی به ملایر میرسند ابتدا میرن در خانه آقای میرزایی تا خانواده ایشان را غافلگیر کنند ولی ناگهان با پرچم و پلاکاردهای مشکی روبرو می شوند که نام پدر بزرگ آقای میرزایی روی آنها نوشته شده. بنده خداها بی خبر از این بودند که خانواده آقای میرزایی چند روز قبل با پادگان تماس گرفته و خبر فوت پدر بزرگ ایشان را داده بودند و دلیل موافقت بدون چون و چرای فرمانده هم همین بوده.
ثبت دیدگاه