دعای سمات
این بود که مقید بود در هر عصر جمعه (دعای سمات) رو بخونه و همیشه میگفت که طبق روایت یکی از اسماء اعظم الهی در دعای سمات وجود داره! و به همین دلیل مداومت بر این دعای زیبا داشت.
توی یکی ازماموریتها که شهید بشیری به همراه دوستان و همکاران عازم چابهار در استان سیستان و بلوچستان شده بودند به همراه خودشان مفاتیح الجنان نبرده بود و چون عصر جمعه شده بود و دسترسی به دعای سمات نداشت خیلی ناراحت بود و بیقراری میکرد و به هر دری که زد نتونست دعای سمات رو پیدا بکنه و بخونه توی خونه نشسته بودم که دیدم یکی از دوستانی که با شهید بود بهم پیام داد که دعای سمات رو برام تهیه کن و بفرست! به هر صورت دعای سمات رو دانلود کرده و براش فرستادم!
بعد از چند وقت که بچه ها برگشتند به دوستم با شوخی و خنده گفتم: فلانی تو که اهل دعای سمات نبودی تو چرا پیگیر دعای سمات شده بودی؟؟؟
گفت: بابا من نمیخواستم بخونم محمد حسین تو عصر جمعه دلش گرفته بود و میخواست سمات بخونه ولی چون دسترسی نداشت پدر منو درآورد!!! تا بالاخره یه جوری دعای سمات رو گیر آورد و خوند! چقدر خوبه مثل شهدا خودمون رو مقید به کارهای و دعاهای خاص بکنیم.
باشه که به عنایت شهدا ما هم شهدایی بشیم
ثبت دیدگاه