شناسه: 339988

من باید سالم بمونم

سید عماد و چند تا از بچه های لشکر نشسته بودن طبقه ی بالای یه کلبه کوچولوی چوبی منو یکی از دوستان رسیدیم از نردبون رفتیم بالا که بشینیم کنارشون این رفیقمون یه مقداری وزنش بالا بود به محض اینکه پاشو رو طبقه ی بالایی قرار داد صدای ترک خوردن یکی از پایه ها اومد. خیلی هم خطرش زیاد نبود ولی سید عماد وقتی صدا رو شنید فوراً از پله ها رفت پایین
گفتیم سید کجا رفتی؟
گفت من باید سالم بمونم.
اینقدر مراقبت از سلامت برام خیلی عجیب بود. 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه