شناسه: 339993

تواضع و افتادگی

روز اولش بود اومده بود موقع نماز ظهر بود من وضو گرفته بودم نماز بخونم رفتم شروع کردم.
حسین از درب که اومد گفت اِ چرا به جماعت نمیخونید بعدش بدون هیچ حاشیه ای اومد پشت سر من اقتدا کرد. من هم دیگه نمیتونستم که نمازمو قطع کنم ادامه دادم نماز که تموم شد برگشتم گفتم این چه کاری بود ؟
.گفت هیچی فقط اقتدا کردم
گفتم اشکال نداره نمازه عصر رو شما امام باش من اقتدا میکنم. قبول نکرد گفت اصلا حرفشم نزن خودت وایسا عصر هم بخون هیچ فرقی نمیکنه. خلاصه شرمندمون کرد این شهید بزرگوار 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه