همکلاسی
ما به اقتضای سنمون اون موقع همه چیز رو به شوخی میگرفتیم...
یادمه خیلی با رسول شوخی میکردیم ولی با اینکه اون با ما شوخی نمیکرد همیشه از شوخی های ما استقبال میکرد و خودش بیشتر میخندید.
حتی یادمه بچه ها اسمشو تو مدرسه گذاشته بودن سرزمین عجایب!!
اما هیچوقت ناراحت نمیشد...
کلا خیلی خوش اخلاق و گشاده رو بود.
اون زمان بچه ها به دو گروه تقسیم میشدن: بچه های بسیجی و بچه های غیر بسیجی.
من جزء دسته دوم بودم و با گروه اول (بسیجی ها) کاری نداشتم ولی خلیلی داستانش فرق میکرد با اینکه بسیجی بود هر دو گروه دوستش داشتن و خودشو از ماها کنار نمیکشید.
اصلی ترین ویژگیش که باعث شده بود گروه دوم هم جذبش بشن خوش اخلاقی و خوش خنده بودنش بود.
بنده خدا هیچی نمیگفت و میخندید ما هم خیلی باهاش شوخی میکردیم بعضی جاها دیگه اذیتش میکردیم که یه اعتراضی چیزی بکنه ولی هیچوقت اعتراض نمیکرد.
نقل از همکلاسی شهید
ثبت دیدگاه