سرباز وظیفه
اکرم امانی مادر شهید رضا علی احدی هستم در روستای آق بلاغ زندگی می کردیم . رضاعلی از کودکی زرنگ و باهوش بود وقتی که جنگ شروع شد پایگاههای بسیجی درهمه جا به صورت مستحر باز بود و همه ثبت نام کرده بود . و از آنجا راهی و اعزام به جبهه می شود که بعد از مدتی دوستانش آمدند می گفتند که رضا علی به اردبیل آمده و با بقیه سربازان به جبهه اعزام شده است او را مستقیم به شهر اهواز اعزام کرده بودند و از اهواز به آبادان در آنجا بخاطر اینکه عراقیها شیمایی زده بودند رضا علی که مختصراً شیمایی شده بود به مرخصی فرستاده بودند در آن موقع برداشت سیب زمینی بود ما همگی در روستاهایمان مشغول کار بودم که دیدیم رضا علی با خنده می آید ولی معلوم بود مریض احوال و بی حال است بعد از مدتی کوتاه استراحت دوباره تصمیم گرفت که برگردد . در مرحله دوم اعزام می شود به پیرانشهر از ایشان ما خبری نداشتیم در آن موقع به پیرانشهر خیلی حمله می شد و حتی بمباران هوایی هم میکردند بعداً که ما شنیدیم به هنگام بمباران آن شهرد رضا علی انجا بود و عملیات هایی که انجام می گرفته او هم حضور داشته حدوداً 6 ماه رضاعلی در آنجا می ماند تا اینکه به مرخصی می آمد یک روز صبح به هنگام صبحانه خوردن از نیری ارتش به روستای ما آمده بود تا آنهایی که به سربازی می روند صحبت کنند رضا علی فوراً حاضر شد و با آنها رفت و در آنجا خودش را به عنوان سرباز وظیفه معرفی کرده به تبریز اعزام می شود . بعد از مدتی کوتاه از تبریز به زاهدان اعزام می شود حدود 6 الی 7 ماه در زاهدان بود و جنگ تن به تن شروع می شود قبل از اینکه رضا علی شهید شود من او را در خواب دیدم چهره اش خیلی نورانی بود و دستش در دست من بود که یکدفعه او را ازمن جدا کردند وقتی از خواب بیدار شدم فهمیدم که یک اتفاقی برای رضا علی افتاده است توکل به خدا کردم و گفتم هر چه خدا بخواهد راضی هستم بعد ها از خود همرزمش شنیدیم که رضاعلی در جبهه همیشه شاد و خندان بود و باعث می شد که بقیه را که در آن موقع خیلی افسرده و ناراحت بودند کارهای انجام می داده که آنها را خوشحال می شدند و باعث می شد که روحیه تازه بگیرند او می گفت که رضا علی در جبهه خیلی به این ور و آن ور می رفت یعنی هر کس چیزی لازم داشت رضا علی مهیا می کرد نمی دانیم از کجا خیلی تند و تیز بود سریع هر چیزی ( کاری ) را انجام می داد به مجروحین رسیدگی می کرد مانند مادران به آنها دلداری می داد تا اینکه در یک عملیات رضا علی تا آخرین نفس می جنگد و بالاخره در مورخه 23/7/67 به درجه رفیع شهادت نائل میشود ایشان در سن 16 سالگی وارد بسیج شده و درسن 21 سالگی شهید می شود .
ثبت دیدگاه