تانک سواری
یک روز که در منطقه بودیم و از قضا در کنار بچه های ارتش سوریه به سر می بردیم تصمیم گرفتیم به همراه محمد حسن آموزش رانندگی تانک را تجربه کنیم!آنروز جایتان خالی کلی کیف کردیم و از اینکه تو عمرمان تانک سواری می کردیم می خندیدیم!اما نکته جالب این بود که محمد حسن در آخر که میخواست تانکش را پارک کند با درختی برخورد کرد و آن را از جا کند! این شد که آنروز کلی به او خندیدیم اما این پایان داستان نبود چرا که آنروز نوبت به من هم رسید و با ماشین تصادف کردم حالا این محمد حسن بود که بلند به من می خندید!
ثبت دیدگاه