آرامشم
دوباره با یاد تو مهربانم مینویسم یاد تو که میکنم ارامشی خاص وجودم را فرامیگیرد وسجده ی شکر بر من واجب میشود خدایا با تمام وجود تو را سپاس میگویم به خاطر تمام ثانیه هایی که در کنار محمد گذراندم وهر لحظه ای به اندازه ی یک عمر ارزش داشت همه ی صحبت های زیبایت را امیزه ی زندگیم کرده ام واز تو میخواهم که دستم را بگیری ومثل همیشه یاریم کنی گذشته ها را مرور میکردم به یاد اندوه هایی که باعث ازارت میشد از حرف هایی که دلت ازرده میگشت وبرای غربت مولایت گریه میکردی ومن به سادگی به ان نگاه میکردم و از ان میگذشتم حال به جای تو گریه میکنم هم برای مولایت که غریب است و هم به خاطرقلب صبورت که تحمل نداشت در بین اینهمه نقاب زندگی کند وای از ان زمان که نقاب از چهره ها برداشته شود بار الها کمتر از انی به خودمان واگذارمان نکن در این وانفسای زندگی به تو پناه اورده ام که جز تو فریاد رسی نیست مرا دریاب
ثبت دیدگاه