گفتگو با همسر شهید 1
همسرم فوقالعاده مهربان و رئوف بود. قلبش به بزرگی دریا بود. در این پنج سال زندگی عاشقانه مشترک، من به ندرت عصبانیت ایشان را دیدم. بسیار احترام بزرگترها به ویژه پدر و مادر و حتی مادربزرگ و پدربزرگش را داشت، طوری که من غبطه میخوردم. به امور دینی مثل نماز اول وقت و. .. اهمیت میداد و بیشتر تأکیدش بر رزق حلال بود. محمدم اجازه نمیداد مال شبههدار وارد زندگیمان بشود. بسیار مهربان بود. هر زمانی که از سرکار برمیگشت، با وجود تمام خستگی با حلما دخترمان بازی میکرد. گاهی من میماندم که این همه انرژی را از کجا میآورد. به جرئت میتوانم بگویم، توسل به اهل بیت و ارادت آقا محمد به آنها عاقبتی چون شهید مدافع حرم شدن را برای ایشان رقم زد. محمد آرزوی شهادت داشت. باتوجه به شناختی که من از ایشان داشتم میدانستم که یک روزی به آرزویش میرسد، اما تصور نمیکردم به این زودی این اتفاق بیفتد.
ثبت دیدگاه