شناسه: 340428

گفتگو با خواهر شهید 2

این روزها برای امیرعلی 6 ساله فرزند شهید شیردل خیلی سخته میگذره:

آخه امیرعلی خیلی به پدرش وابسته بود، همش یاد خاطراتش با باباش میوفته،اونم با بغضی همیشگی تو گلو که بعد از گذشت حدود11 ماه هنوز آروم نشده.

یاد تاب بازی کردنش تو پارک،کشتی گرفتن و شمشیر بازی هاش.

برای یه بچه 5 ساله خیلی سخته که از باباش دور بشه،اون هم تو مدرسه،بیرون از خونه،میون همسالانش که هر روز دست پدرشون رو میگیرن و شاد و خوشحال میرن شهربازی.

خیلی سخته هم کوچک باشی ، هم بزرگ

 چندروز پیش وسط بازی کردنش،یکدفعه گفت  بیا باهم بنویسیم بابا،آخه امیرعلی تازه پیش دبستانی میره یعنی هنوز حروف الفبا رو کامل یاد نگرفته،ولی دوست داره اولین کلمه ای که مینویسه بابا باشه،انگاره داره یه شبه بزرگ میشه.

توراهپیمایی 22 بهمن،وقتی مجری ازش میپرسه آرزوش چیه؟

بدون هیچ فکر و معطلی میگه:فقط بابام زود برگرده.

یعنی هنوز منتظره،منتظر اون روزی که امام زمان(عج)ظهور کنه و پدرش با آقا همراه باشه.

انتظار خیلی سخته

خیلی...

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه