خاطرات شهید کیومرث انصاری
نوجوانی و شهادت طلبی
نقل از مادرشهید:همیشه سفارش می كرد می گفت: مادر به بچه های یتیم كمك كنید. روی بچه های یتیم اعتقاد خاصی داشت، به همین دلیل زیاد سفارش ان ها را می كرد.
ازلحاظ نماز و تقوا نمونه بود. خود من تعجب می كردم می گفتم: خدایا من الان سه تا بچه دارم، چطور از همین دوران جوانی (سن 20 سالگی) این حالت شهادت طلبی در این بچه ها باشد؟ وقتی كه دو ماه خدمتش هم تمام شده بود 4 ماه اضافه خدمت داده بودند، آن چهار ماه را هم تمام كرد. بعد فرمانده شان می گوید: پسرم خدمتت تمام شده و باید بروی. ولی او قبول نكرد.
فرمانده اش می گفت قسمت این بچه بود كه به شهادت برسد. نمی دانم به هر حال، هر چه سفارش كردم كه برود بعداً بیا منطقه فكه، قبول نکرد.
بعد از یک ماه و نیم كه مفقود الاثر شد، مطلع شدیم كه پایش قطع شده و به شهادت رسیده یك پایش قطع شده بود و بدنش بر اثر بمب شیمیایی سوخته بود. زمانی جنازه را آوردند می خواستند، غسلش بدهند، من را خواستم كه ببینمش، اصلاً او را نشناختم و هویتش برایم مشخص نبود. از لحاظ تقوا و ایمان، از لحاظ درستكاری نمونه بود. خدا می داند كه همه پولها را می داد به من می گفتم: این بچه های که به جبهه رفته اند، به خاطر عقیده خود می روند و در این راه به شهادت می رسد. الان هم حرف های او در گوش من است. به هرحال از خوبی های او هر چه بگویم كم است همه اقوام می دانند و از مهربانی های او خبر دارند از این كه او چه فرد باگذشتی بودهمه اطلاع دارند.
ثبت دیدگاه