در همه کارها توکل داشت
در تمام کارهای خود، بیچون و چرا به خدا توکل میکرد و به این موضوع خیلی پایبند بود. به قدری امر ازدواج برای احمد، مهم بود که اگر فقط یک هزار تومانی داشت و کسی برای جهیزیه کمک میخواست، آن را دریغ نمیکرد. با اینکه درآمدش زیاد نبود، ولی از دوستانی که ازدواج نکرده بودند، سوال میکرد چه کمکی برای ازدواج نیاز دارند و دوستان دیگرش را برای این امر جمع میکرد تا کمک کنند. میگفت «به خدا توکل کنید، نترسید و اولین قدم را بردارید.» هدیه هم میداد. از آنجایی که توکل برادرم زیاد بود خداوند همه شرایط را برایش مهیا میکرد. افراد با توکل و ایمان به این درجه میرسند. من نیاز مالی احمد را دیده بودم، ولی او هیچگاه گله و شکایت نمیکرد و همیشه میگفت درست میشود. خیلی دست بهخیر بود و اگر کسی از او قرض میخواست، با وجود اینکه دستش خالی بود، نه نمیگفت.
ثبت دیدگاه