سرش را پای اعتقاداتش میداد
احمد همیشه به ما میگفت «هر چه را خدا فرموده است باید بپذیرید.» او خیلی به امر معروف و نهی از منکر معتقد بود و میگفت «خداوند فرموده باید امر به معروف و نهی از منکر کنید.» یک بار که با هم بیرون رفته بودیم، در ماشین کناری یک خانم بدحجاب نشسته بود، یک لحظه که چشم احمد به او افتاد، سرش را پایین انداخت و به او گفت «ماشین را کنار بزن» و با همان حجب و حیایی که داشت، عذرخواهی و درخواست کرد آن خانم روسریاش را سر کند. اگر کسی به حضرت آقا حرفی میزد، اول با او صحبت میکرد و اگر قبول نمیکرد، با او قطع رابطه میکرد و میگفت «حق نداری در خانه من پا بگذاری.» درباره اعتقادات خود بسیار شجاع بود و سر خود را پای آن میداد.
ثبت دیدگاه