تابستانها هم گچ کاری میکرد و هم روزه میگرفت
چند سال پیش، شناسنامهاش را به من نشان داد تا اگر به سن تکلیف رسیده، شروع به خواندن نماز و گرفتن روزه کند. گفتم نمیتوانم خیلی دقیق این موضوع را مشخص کنم، پیش امام جماعت مسجد محل برو و سوال کن. همین کار را کرد و متوجه شده بود به سن تکلیف رسیده است و از همان روز نمازهایش را میخواند و مقلد حضرت آقا بود. به دلیل این که لاغر و ضعیف بود، هیچ وقت من و پدرش او را مجبور به روزه گرفتن نکردیم و حتی سال اول، او را برای خوردن سحری بیدار نمیکردیم، اما وقتی دیدم با وجود ضعف شدید، بدون سحری روزه میگیرد، از آن زمان به بعد هنگام سحر او را بیدار میکردم که به من میگفت با این کار ثواب زیادی میبری. به نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار مقید بود. حتی تابستانها که سرکار میرفت و گچ کاری یا کار نقاشی میکرد، روزههایش را میگرفت. البته پارسال و امسال را به دلیل حضور فشرده در بسیج، سرکار نرفت. به ظاهرش بسیار رسیدگی میکرد که همیشه مرتب باشد. حتی وسایل اتاقش هم همیشه مرتب و منظم بود. همرزمانش در سوریه هم تعریف کردند در آنجا هم بسیار منظم بوده است.
ثبت دیدگاه