شناسه: 340840

عشقم، گلم

«عزیزم»، «گلم»، «عشقم» مال تنهایی‌هامون بود و «محمدم» جلوی بقیه. مرا جلوی اقوام «سادات» و جلوی نامحرم و غریبه «سادات خانم» صدا می‌زد. برای خودش که «فاطمه جان»، «عزیز» و …

گاهی حس می‌کنم محمد امانت حضرت زینب دست من بود. سختی‌هایش باقی است اما وقتی به آخر سختی‌ها فکر می‌کنم، زیبایی‌ها به سراغم می‌آید.

 

 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه