شناسه: 340842

این‌ دفعه فرق دارد

سفر آخر، حال و هوایش فرق می‌کرد. هرشب تماس می‌گرفت و می‌گفت «سادات برایم دعا کن. دیگر اینجا ماندن برایم سنگین شده…» شاکی می‌شدم. می‌گفتم «الآن که مرا تنها گذاشته‌ای، حداقل طوری حرف بزن دلتنگی‌هایم کمتر شود و آرامش بگیرم!» می‌گفت «نه خانم. این‌دفعه فرق دارد…» محمد حرف می‌زد و من ته دلم خالی می‌شد.

 

 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه